اکنون سوالاتی مطرح است مبنی بر اینکه چرا چنین اتفاقی از ورود انقلابی استارت آپ ها به بازار سرمایه رخ نداد که برای رسیدن به جواب این سوال میتوان به سه عنصر مهم اشاره کرد: ارزشگذاری، شفافیت و مدل حکمرانی.
هرچند پاشنه آشیل ورود استارتآپها به بورس ارزش گذاری است اما روش ارزشگذاری شرکتها برای بورس کاملا متفاوت از ارزشگذاری استارتآپهاست. یعنی وقتی در استارتآپها ارزشگذاری میکنیم که به داراییهای نامشهود مثل دیتا، کاربر و... اشاره می شود.
اما شرکت بورس داراییهای مشهود مثل املاک و... را به عنوان دارایی تلقی میکند. درحقیقت در مورد استارتآپها باید گفت که در الگوی بازار سرمایه ارزیابیهای کیفی و داراییهای نامشهود تبدیل به ارقام نمیشوند و این مساله ورود آنها به بورس را دچار مشکل کرده است.
نکته دیگر اینکه روش ارزشگذاری شرکتها از زاویه بورس کاملا متفاوت از ارزشگذاری معمول در استارتآپهاست. یعنی در استارتآپها زمانی ارزشگذاری می شود که به داراییهای نامشهود مثل حجم بازار و کاربر اشاره داشت اما شرکت بورس داراییهای مشهود مثل املاک را به عنوان دارایی تلقی میکند.
در حقیقت درمورد استارتآپها باید گفت ارزیابی کیفی تبدیل به ارقام نمیشوند و این مساله ورود آنها به بورس را دچار مشکل کرده و در نهایت مهمترین مشکل یک مجمع استارتآپی صورت حسابهای مالی، بیمه و مالیاتی (مالیات بر درآمد، ارزش افزوده و مالیاتهای پایان سال) است.
از سویی دیگر دلایل و مزایای نظیر تامین مالی وجود دارد که استارتآپها را برای ورود به بازار بورس مشتاق کرده است اما در مقابل مباحث مرتبط به شفافیت بسیار مهمتر ارزیابی می شود. طبیعتا بورس از شرکتهای استارتآپی توقع دارد، عملیات حسابداری، اعداد و ارقام و ارزشگذاری خود را شفاف کنند و در کنار جذابیتی همچون تخفیف ۵ تا ۱۰ درصدی مالیاتی جذابیتهای خاص بازار سرمایه را برای استارت آپ ها بیشتر می کند.
یک ابهام بزرگ
آیا شفافیت در بازار سرمایه نیاز به باز تعریف دارد؟ این پرسش نخستین عامل اختلاف نهاد دولتی با اصحاب استارتآپ به صورتهای مالی و حسابداری است و این شاید ضعفی باشد که به مدل سهامداری و حاکمیت شرکتهای سنتی میگردد و باعث شده تا کسب و کارهای نوین از بورس دور شوند.
از سمت دیگر ابهام در زمان ورود به بازار نیز برای استارتآپها یک عامل حیاتی است. به گفته مدیرعامل فرابورس، ۲۶۰ شرکت دانشبنیان به معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری درخواست خود را ارائه دادند تا وارد بازار بورس شوند، اما ورود این ۲۶۰ شرکت با فرآیندهای ارزیابی مصوب شده و ورود سالانه ۲۰ شرکت به بازار بورس، ۱۳ سال طول خواهد کشید چه زمانی موانع ورود به بازار سرمایه کمتر و فرایند پذیرش کاهش می یابد؟
نیاز به تابلوی تازه
در تابلوهای موجود بازار سرمایه برای هر شرکت باید قدمت، سه سال سوددهی و حجم سرمایه مشخص باشد که معمولا SMEها و استارتآپها این شرایط را ندارند و تاکنون با تمهیدات قانونی این موضوع برطرف ولی اجرایی نشده است. مدل حکمرانی: استارتآپها پس از ورود به بورس چگونه اداره خواهند شد؟ قابل تامل است اگر بدانیم که اولویت اصلی استارتآپ یا ویژگی اصلی نهفته در ذاتش، یک کلمه مقیاسپذیری است نه سودآوری در کوتاهمدت.
از سوی دیگر تمرکز یک استارتآپ بر روی افزایش تعداد کاربرانش شامل خدماتگیرندگان، خدماتدهندگان است و تمرکز بر رشد در حالی رخ می دهد که در بازار سرمایه به افزایش سود و فروش روی خوش نشان داده شود و این موضوع وقتی بیشتر عیان خواهد شد که به فضای پس از ورود فکر کرد و تغییراتی در ذهن مدیران یک استارتآپ رخ دهد تا مدل ذهنی به مدل سنتی بازار تغییر شکل دهد که این موضوعات مانع جدی و یک مقاومت از سمت استارتآپها برای ورود به بازار سرمایه به شمارمی رود.
مساله دیگر اینکه نمی توان با ساختار موجود به دنبال این سازماندهی استارتآپها و همسویی با سیاستهای سازمان بورس بود. به عبارت دیگر استارتآپها نیز به ادبیات بازار سرمایه آگاهی نیستندو باید این موضوع را مدنظر قرار داد؛ تا زمانی که سازمان بورس، قوانین خود را برای استارتآپها شفاف و داراییهای نامشهود را ارزشمند تلقی نکند و استارتآپها نیز با قوانین سازمان بورس کنار همسو نشده و حداقلها را رعایت نکنند، این بازی دو سر باخت خواهد بود.
قطعا برای سازمان بورس و اوراق بهادار اهمیت دارد که استارتآپها، برای سرمایهای که از طریق بازار سرمایه جذب میکنند، چه برنامهای دارند. یعنی اگر سهامداران بزرگ یک استارتآپ پس از عرضه سهام خود، پول نقد را از بازار خارج کنند اما دوباره سرمایهگذاری نشود و به قولی اگزیت کنند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
بنابراین تا هنگامی که تفکر و مدل حکمرانی مدون نشده باشد و برای رفع چالشها راهحل قطعی و نهایی در نظر گرفته نشود، نمیتوان به حضور استارتآپها در بازار سرمایه خوش بین بود.
در پایان، ذکر این نکته خالی از لطف نیست که اگر اوایل تابستان ۹۹ چنین مباحثی بسیار داغ شد؛ به مدد رشد شاخص و اثر واکنشی به آن بوده و خیلی از شرکتها تمایل داشتند که وارد بازار بورس شوند، اما با نوسانات و شاخص فعلی بورس باید این نکته را نیز مد نظر قرار داد که آیا هنوز علاقهمندی این حضور بهشدت سابق است؟ ورود استارتآپها به بازار سرمایه دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد و به عنوان یک پدیده برهم زننده، جایگاه خود را در این بازار تثبیت می کنند اما زمان، مساله مهمی در افزایش انگیزه نسل چهارم انقلاب صنعتی برای ساخت آیندهای بهتر ایران است که نباید با پاک کردن صورت مساله به آن دامن زده و فرصت را از دست داد.
قاسم واحدی
نظر شما