موسسه مککینزی در گزارشی نوشت، در حالی که تنشهای تجاری و جنگ تعرفهای تیتر اصلی همه خبرهای اقتصادی شده، تغییرات ساختاری مهم در ماهیت جهانیسازی به شدت از توجهها دور مانده است.
با اینکه تولید و تجارت واقعی همچنان در حال افزایش است، «شدت تجارت» (یعنی سهم تولیدی که وارد جریان تجارت میشود) تقریبا در هر یک از زنجیرههای ارزش تولید کالا در حال کاهش است. جریان خدمات و دادهها اکنون نقش بسیار بزرگتری در پیوند دادن اقتصاد جهان به یکدیگر ایفا میکند. نه تنها تجارت خدمات سریعتر از تجارت کالا رشد میکند، بلکه خدمات، ارزشی فراتر از معیارهای ملی ایجاد میکنند. ارزیابیها نشان میدهد خدمات در تجارت جهانی هم بیشتر از کالا، ارزش ایجاد میکند. به علاوه، کلیه زنجیرههای ارزش جهانی دانش-محور شدهاند.
سه فاکتور مهم در این تحولات نقش دارند: 1- افزایش تقاضا در چین و دیگر کشورهای در حال توسعه که باعث میشود این کشورها بیشتر آنچه خودشان تولید میکنند را مصرف کنند؛ 2- رشد زنجیرههای تامین جامعتر داخلی در کشورهایی که وابستگی خود را به واردات کالاهای واسطهای کم کردهاند؛ 3- تاثیر تکنولوژیهای جدید.
در واقع، جهانیسازی در میانه یک تحول بزرگ قرار گرفته است. ترکیب کشورها، شرکتها و نیروی کار که قرار است در عصر بعدی بدرخشند در حال تغییر است. این چشمانداز به پنج شکل تغییر میکند که سیاستگذاران و رهبران کسبوکار باید آنها را بدانند.
1- زنجیرههای ارزش جهانی دستخوش پنج تغییر ساختاری میشوند.
- زنجیرههای ارزش تولید کالا دیگر تجارت-محور نیستند. بین سالهای 1995 تا 2007 تجارت جهانی در کلیه زنجیرههای ارزش به سرعت رشد کرد. اما اخیرا شدت تجارت (نسبت صادرات ناخالص به تولید ناخالص) در کلیه زنجیرههای ارزش تولید کالا کاهش یافته است. البته تجارت مطلق هنوز در حال افزایش است، اما نسبت تولیدی که در مرز کشورهای مختلف جابهجا میشود، از 28.1 درصد در سال 2007 به 22.5 درصد در سال 2017 کاهش یافته است. رشد حجم تجارت هم کاهش یافته، بهطوری که بین سالهای 1990 تا 2007، حجم تجارت 2.1 برابر سریعتر از میانگین تولید ناخالص داخلی (GDP) رشد کرده، اما از سال 2011 رشد تجارت در برابر GDP تنها 1.1 درصد بوده است.
این روند نشاندهنده پایان جهانیشدن نیست، بلکه نشانه توسعه سریع چین و دیگر اقتصادهای نوظهور است که بیشتر آنچه تولید میکنند را خودشان مصرف میکنند.
- خدمات نقش فزایندهای در زنجیرههای ارزش جهانی دارند. در سال 2017، تجارت ناخالص خدمات به 5.1 تریلیون دلار رسید؛ رقمی که در برابر 17.3 تریلیون دلار تجارت کالا در سراسر دنیا ناچیز بود. اما طی دهه گذشته، تجارت خدمات بیش از 60 برابر نسبت به تجارت کالا رشد کرده است. برخی بخشهای فرعی مثل خدمات مخابراتی و IT، خدمات کسبوکار و داراییهای فکری، رشدشان دو تا سه برابر سرعت یافته است.
با این حال، نقش کامل خدمات در آمارهای تجاری سنتی کمرنگ مانده است. یک دلیل این موضوع آن است که بخشهای تحقیق و توسعه، مهندسی، فروش و بازاریابی، مالی و منابع انسانی همگی به ورود کالاها به بازار کمک میکنند. همچنین داراییهای ناملموس مثل نرمافزار، برندسازی، طراحی و فرآیندهای عملیاتی که شرکتهای بزرگ به شرکتهای وابسته خود به دیگر نقاط دنیا صادر میکنند، ارزش زیادی دارند، اما معمولا بهخوبی ارزشگذاری نمیشوند. در نهایت، آمارهای تجاری جریان رایگان خدمات دیجیتال مثل ایمیل، نقشهیابی، ویدئو کنفرانس و رسانههای اجتماعی را پیگیری نمیکنند. مثلا روزانه کاربران در سراسر دنیا بیش از یک میلیارد ساعت محتوای تصویری را در یوتیوب به صورت رایگان تماشا میکنند. این خدمات بدون شک برای کاربران ارزش ایجاد میکنند؛ بدون اینکه قیمت پولی داشته باشند.
ارزیابیهای مککینزی نشان میدهد این کانالها سالانه جمعا 8.3 تریلیون دلار ارزش ایجاد میکنند که این رقم میتواند جریانات تجاری را تا 4 تریلیون دلار (یا 20 درصد) افزایش دهد. اگر با این دید نگاه کنیم، تجارت خدمات ارزشمندتر از تجارت کالا است و موازنه تجاری برخی کشورها هم به شدت تغییر خواهد کرد.
- در برخی زنجیرههای ارزش، تجارت بر اساس تبادل نیروی کار ارزان، در حال کاهش است. با توسعه زنجیرههای ارزش جهانی در دهه 90 و 2000، بسیاری از تصمیمگیریها برای یافتن مکان تولید مناسب بر اساس هزینههای نیروی کار صورت میگرفت؛ بهخصوص در صنایعی که کالاها و خدمات آنها به تلاش نیروی کار نیاز داشتند. اما بر خلاف دیدگاه عموم، امروز تنها 18 درصد تجارت کالا بر اساس تولید با نیروی کار ارزان صورت میگیرد. به عبارت دیگر، امروزه بیش از 80 درصد تجارت جهانی کالا از یک کشور با دستمزد پایین به کشوری با دستمزد بالا صورت نمیگیرد و ملاحظات دیگری مثل دسترسی به نیروی کار ماهر یا نزدیک بودن به مصرفکننده، در تصمیمگیری شرکتها اثر میگذارد.
- زنجیرههای ارزش جهانی بیشتر دانش-محور شدهاند. در کلیه زنجیرههای ارزش، هزینههای سرمایهای روی تحقیق و توسعه و داراییهای ناملموس مثل برند، به عنوان درصدی از درآمد در حال افزایش است. به طور کلی، این هزینهها از 5.4 درصد درآمد در سال 2000 به 13.1 درصد در سال 2016 افزایش یافته است. این روند در زنجیرههای ارزش نوآوری جهانی بارزتر است. شرکتهای تولید ماشینآلات و تجهیزات 36 درصد درآمد خود را صرف تحقیق و توسعه و داراییهای ناملموس کردهاند، در حالی که این رقم برای شرکتهای خدمات پزشکی و دارویی به طور میانگین 80 درصد است. تاکید فزاینده روی دانش و داراییهای ناملوس، متوجه کشورهایی است که نیروی کار بهشدت ماهر، نوآوری قوی و قابلیتهای تحقیق و توسعه دارند.
- زنجیرههای ارزش بیشتر منطقهای شدهاند و کمتر جهانی هستند. تا همین اواخر، به دلیل کاهش هزینههای حملونقل و ارتباطات و توسعه زنجیرههای ارزش جهانی به چین و دیگر کشورهای در حال توسعه، تجارت مسیرهای دور از راه اقیانوس متداول بود. سهم تجارت کالا بین کشورهای داخل یک منطقه از 51 درصد در سال 2000 به 45 درصد در سال 2012 کاهش یافت.
اما در سالهای اخیر این روند برعکس شده است. از سال 2013 سهم تجارت درون-منطقهای 2.7 درصد رشد داشت که تا حدی نشاندهنده مصرف داخلی بازارهای نوظهور است. این پیشرفت بهویژه در آسیا و اتحادیه اروپا مشهود است. منطقهایسازی در زنجیرههای ارزش نوآوری جهانی بارزتر است و در دیگر زنجیرههای ارزش هم سرعت بیشتری خواهد یافت، چون اتوماسیون اهمیت هزینه نیروی کار را کم میکند و اهمیت سرعت ورود به بازار را افزایش میدهد.
2- یکی از نیروهای عامل تغییر شکل زنجیرههای ارزش جهانی، تغییر در جغرافی تقاضای جهانی است.
نقشه تقاضای جهانی که قبلا به شدت به سمت اقتصادهای پیشرفته متمایل بود، تغییر شکل داده و تصمیم شرکتها برای رقابت کردن در بازارهای مصرفی بزرگ، زنجیرههای ارزش را تغییر داده است. موسسه مککینزی ارزیابی میکند که بازارهای نوظهور تا سال 2025 دو سوم کالاهای تولیدشده در کل جهان را مصرف خواهند کرد و محصولاتی مثل خودرو، لوازم ساختمانی و ماشینآلات بیشترین مصرف را خواهند داشت. تا سال 2030 کشورهای در حال توسعه بیش از نیمی از کل مصرف جهانی را به خود اختصاص خواهند داد. این کشورها مشارکت خود در جریانات کالا، خدمات، مالی، افراد و دادهها در دنیا را عمیقتر خواهند کرد.
بزرگترین موج رشد در چین اتفاق افتاده است. چین در حال حاضر حدود یک سوم بازار جهانی کالاهای لوکس را به خود اختصاص داده است. در سال 2016، میزان فروش خودرو در این کشور 40 درصد بیشتر از کل اروپا بود. همچنین چین 40 درصد مصرف پارچه و پوشاک در کل دنیا را به خود اختصاص میدهد.
با بالا رفتن میزان مصرف، بیشتر آنچه در چین تولید میشود، اکنون در خود این کشور به فروش میرسد. این روند باعث کاهش شدت تجارت میشود. در سال 2007 چین 17 درصد تولید خود را صادر کرد. در سال 2017 این رقم به 9 درصد کاهش یافت. این افزایش تقاضا در کشورهای در حال توسعه، برای صادرکنندگان کشورهای پیشرفته فرصت ایجاد میکند. در سال 1995 تنها 3 درصد صادرات اقتصادهای پیشرفته به چین ارسال شد، اما این رقم در سال 2017 به 12 درصد رسید. به طور کلی، صادرات اقتصادهای پیشرفته به کشورهای در حال توسعه، از 1 تریلیون دلار در سال 1995 به 4.2 تریلیون دلار در سال 2017 افزایش یافت.
3- افزایش زنجیرههای تامین داخلی در چین و دیگر اقتصادهای نوظهور، شدت تجارت جهانی را نیز کاهش داده است.
رشد سریع چین این کشور را به یکی از اجزای اصلی زنجیره ارزش جهانی تولید هر کالایی تبدیل کرده است. به طور کلی، چین 20 درصد کل تولید ناخالص جهانی را تشکیل میدهد که این رقم در سال 1995 تنها 4 درصد بود. در پارچه و پوشاک، ماشینآلات برقی، سیمان و سرامیک، چین حدود نیمی از کل تولید جهانی را در دست دارد.
بلوغ اقتصادی چین باعث شد این کشور از مونتاژ قطعات وارداتی برای تولید محصول نهایی فراتر رود و حالا بسیاری از کالاهای واسطهای را خود این کشور تولید میکند و تحقیق و توسعه بیشتری روی زنجیرههای تامین داخلی خودش انجام میدهد. این دومین فاکتوری است که باعث میشود شدت تجارت کالا در دنیا کاهش یابد. به عنوان مثال، در لوازم کامپیوتری و الکترونیکی، شرکتهای چینی قطعات پیچیدهای تولید میکنند که زمانی آنها را از کشورهای پیشرفته وارد میکردند. دیگر کشورهای در حال توسعه همین تغییرات ساختاری که در چین مشاهده میشود را اعمال کردهاند؛ اگرچه آنها در مراحل ابتداییتری قرار دارند.
4- تکنولوژیهای جدید هزینهها را در زنجیرههای ارزش جهانی تغییر میدهند.
از سال 2005 تا 2017 حجم پهنای باند فرامرزی مصرفی 148 برابر بیشتر شد. ارتباطات دیجیتال سریع و کمهزینه یک نتیجه مشخص دارد: اینکه هزینه معاملات تجاری پایین میآید و جریانات تجاری بیشتر میشود. همچنین تکنولوژی میتواند برخی کالاها و خدمات را متحول کند و محتوا و حجم جریانات تجاری را تغییر دهد. مثلا ارزیابیهای مککینزی نشان میدهد تا سال 2030 وسایل نقلیه برقی حدود 17 درصد کل فروش خودرو در جهان را تشکیل میدهند که در سال 2017 این رقم 1 درصد بوده است.
5- با توجه به تغییرات زنجیرههای ارزش، شرکتها باید در استراتژیهای خود برای فعالیت در سطح جهانی بازنگری کنند.
هم هزینهها و هم ریسکهای عملیات جهانی در حال تغییر است. در چنین چشماندازی، شرکتهای بینالمللی باید الزامات زیر را رعایت کنند:
- محل رقابت خود را در زنجیره ارزش مورد بازنگری مجدد قرار دهند. رهبران کسبوکار باید دائما رصد کنند که ارزش در صنعت آنها کجا است و خودشان را با آن سازگار کنند.
- به این فکر کنند که چطور میتوانند از خدمات ارزش به دست آورند. در زنجیرههای ارزش مختلف، ارزش بیشتر از خدمات به دست میآید. شرکتها برای تغییر رویه و روی آوردن به سمت خدمات، باید نیازهای مشتری را به خوبی بشناسند، روی دادهها و تجزیه و تحلیل آن سرمایهگذاری کنند و قراردادهای مناسبی تنظیم کنند.
- رد پای عملیات خود را برای عکسالعمل نشان دادن به ریسکهای جدید، مورد بازنگری قرار دهند. تکنولوژیهای اتوماسیون جدید، تغییر شکل هزینهها و افزایش ریسکها و همچین افزایش اهمیت سرعت در ورود به بازار در برخی صنایع، باعث شدهاند زنجیرههای ارزش در تولید بسیاری از کالاها، محلیسازی شود. در نتیجه، منطقی است که تولید در نزدیکی بازارهای مصرفی کلیدی اتفاق بیفتد. شرکتها قبل از سرمایهگذاری، باید ریسک کامل این موضوع ر ادر نظر بگیرند.
- انعطافپذیر باشند. این روزها شرکتها با مجموعه پیچیدهای از ناشناختهها مواجهند. مثلا جنگ تعرفههای تجاری ممکن است همچنان ادامه یابد. در نتیجه باید خود را با شرایط تطبیق دهند.
- سرعت ورود به بازار و نزدیکی به مشتری را اولویت قرار دهند. سرعت در ورود به بازار باعث میشود سریعتر بتوان به نیاز مشتری پاسخ گفت.
- روابط نزدیکتری با تامینکننده برقرار کنند. باید تامینکنندگان اصلی شناسایی شوند و روابط با آنها تعمیق شود.
نظر شما