تحریم یا مدیریت نادرست اقتصاد؟

ضربه زدن به طبقه متوسط قابل جبران نیست و باید هوشیار بود. طبقه اول بهره‌مند از تورم و تحریم و البته تمرکز اقتصادی دولت است که قیمت‌گذاری را رواج می‌دهد و طبقات پایین، زیر بار هزینه‌ها کمر خم کرده‌اند.

این روزها مدیران از فشار تحریم‌ها در درون می‌نالند و در برون ادعای فراوان دارند که از کنار تحریم‌ها می‌گذریم و به قول رئیس‌جمهور اسبق، «تحریم‌ها کاغذپاره‌ای بیش نیست». ولی واقعیت به جز این ادعاها و رویه‌ها است؛ چراکه تحریم‌ها برای گروهی تبدیل به کسب‌وکار شده و آثار مخرب آن در لابه‌لای شعارها کمرنگ شده است.

همه می‌دانیم و با پوست و گوشت خود حس می‌کنیم که تحریم‌ها صدمات گسترده‌ای به اقتصاد کشور زده‌اند و می‌دانیم بیشترین هزینه این محدودیت‌ها را مردم عادی کوچه و بازار پرداخت می‌کنند. فقط کافی است به متوسط درآمد دهک دهم جامعه نسبت به دهک اول نگاهی بیندازیم. در ایران این نسبت بیش از ۱۵برابر است؛ درحالی‌که در کشورهای اروپایی این نسبت به ۶ یا ۷برابر می‌رسد. طبیعی است این سوال مطرح می‌شود که چگونه در کشوری که در تحریم‌ به سر می‌برد، دهک بالای جامعه از درآمد و ثروت‌های افسانه‌ای برخوردار است؛ اما مردم عادی برای گذراندن یک زندگی معمولی در صف‌های طولانی برای دریافت یارانه و کمک‌های دولتی می‌ایستند.

به نظر متخصصان دلایل روشن است؛ تورم حدود ۵۰درصد به کمک طبقه اول آمده و هر روز ثروت آنها را -حداقل به‌صورت اسمی- افزایش می‌دهد؛ ولی هزینه تورم افسارگسیخته را مردم با افزایش هزینه زندگی و اجاره‌خانه تحمل می‌کنند. طبقه اول بهره‌مند از تورم و تحریم و البته تمرکز اقتصادی دولت است که قیمت‌گذاری را رواج می‌دهد و طبقات پایین، زیر بار هزینه‌ها کمر خم کرده‌اند (مجله تجارت فردا در شماره ۵۱۷ تحت عنوان «منتفعان تحریم» مطالب جالبی در این خصوص گردآوری کرده است).

در این میان دولت صحبت از تلاش برای رفع تحریم‌ها می‌کند؛ درحالی‌که پیشینیان آنها در بالا بردن تحریم‌ها مسابقه می‌گذاشتند. فشار آن‌قدر زیاد است که دولت هم متوجه آثار تحریم‌ها شده است و شاید در فکر چاره افتاده، هرچند همیشه در ایجاد تعادل با کشورها و اقتصادهای بزرگ مشکل داشته است. نمی‌دانم اگر کشور در تحریم نبود باز هم به خودکفایی فکر می‌کردند؟ جواب من آری است؛ زیرا بسیاری از مدیران در اوایل انقلاب فکر می‌کردند که قطع رابطه با کشورهای بزرگ به‌ویژه با جهان غرب، به نفع جامعه است؛ درحالی‌که هم‌اکنون مشخص شده است که همه زیان دیده‌اند.

واقعیت این است که تحریم راه مبادله آزاد را مسدود می‌کند و در نتیجه کشور نمی‌تواند از مزیت‌های خود استفاده ببرد. هیچ کشوری نمی‌تواند کلیه مایحتاج مورد نیازش را به تنهایی تولید کند؛ حتی آمریکا یا چین که امروز به‌عنوان ابر اقتصادهای دنیا شناخته می‌شوند. بنابراین محدودیت در تجارت موجب کاهش عرضه و افزایش قیمت‌ها می‌شود و کسری بودجه دولت هم وسیله آبیاری‌کننده برای رشد نقدینگی و تورم می‌شود.

این در حالی است که یکی از بزرگ‌ترین مزیت‌های کشور ایران، موقعیت سوق‌الجیشی آن است که غرب و شرق جهان را به یکدیگر متصل می‌کند؛ ولی نحوه اداره کشور و تحریم‌ها شرایطی را به‌وجود آورده‌اند که مسیرهای بازرگانی از چین به اروپا دیگر از ایران نمی‌گذرند و این کشورها سعی کرده‌اند ایران را دور بزنند. درحالی‌که جاده ابریشم سابق، قرن‌ها از ایران می‌گذشت و تجارت در ایران موجب رشد و رونق اقتصادی می‌شد؛ به ترتیبی که در سفرنامه‌ها گفته می‌شود برخی از روستاهای در مسیر جاده ابریشم در ایران، ثروتمندتر از شهرها بودند.

اگر مسیرهای ترانزیت و حمل کالا در جهان همچنان به ایران بی‌اعتنا بمانند، شاید قرن‌ها به طول بینجامد تا بتوان ایران را به جایگاه سابق آن برگرداند. آیا توجه کرده‌اید که دولت‌های متمرکز گه‌گاه مثل تحریم‌کنندگان عمل می‌کنند؟ یعنی دولت به جای آنکه کسب‌وکار مردم را راه‌اندازی کند و از مسیر درآمدهای مالیاتی اقتصاد کشور را اداره کند، شیرینی تورم را مزه‌مزه می‌کند و عملا ۳۰درصد از درآمد مردم به جز مالیات‌های مرسوم را از جیب مردم برداشت می‌کند. به عبارت دیگر، چاپ پول و به دنبال آن افزایش نقدینگی که برای جبران کسری بودجه رخ می‌دهد، به‌صورت تورم از جیب مردم برداشته می‌شود. از سوی دیگر، به‌دلیل تحریم‌، نفت را در خفا می‌فروشیم؛ ولی آثار منفی آن را نادیده می‌گیریم؛ زیرا فروش نفت در خفا نیاز به شبکه‌ای دارد که بتواند نفت را بدون ثبت در آمارهای بین‌المللی بفروشد و آن‌چنان خودی باشند که به ترتیبی پول آن را برگردانند و البته موارد متعددی کشف‌شده که پول‌ها برگشت داده نشده است. این در حالی است که مردم یا حتی خود دولت هم نمی‌داند که درآمد واقعی نفت چقدر است و جالب‌تر آنکه هیچ انعکاسی هم در بودجه ندارد. مجددا توجه شما را به این موضوع جلب می‌کنم که چگونه دهک اول جامعه چنین پولدار شده است؛ زیرا اکثر افراد این دهک در سال‌های جاری، از همان گروه‌هایی هستند که درآمد سرشارشان در عبور دادن دولت از گرفتاری‌های تحریم یا بهره‌مند شدن از سیاست‌های نادرست بوده است.

بسیاری می‌پرسند مقصر اصلی کیست، در پاسخ می‌گویم: نمی‌دانم. آیا آنان که تحریم را کاغذپاره تلقی می‌کردند یا آنان که با نحوه کشورداری، کشورهای بزرگ را تحریک به افزایش تحریم‌ها کردند، مقصر اصلی هستند یا نفوذ سازمان‌های جاسوسی در کشور که هر روز داستانی جدید از عملیات آنها در فضای مجازی دست به دست می‌شود؟ آیا دولت که خود بیشترین صدمه را از فشار تحریم‌ها می‌بیند، توان تعامل با کشورهای دیگر را ندارد یا خصلت‌های ایرانی بودن در حیطه حکمرانی کمرنگ شده و اصول مدارا و گسترش ارتباط که برای قرن‌های طولانی جاری بوده به فراموشی سپرده شده است؟ به علاوه این روزها خبر از نوعی خیزش منطقه‌ای به گوش می‌رسد. قدرت‌های بزرگ حرکت‌هایی برای یارگیری در منطقه در دست اقدام دارند و اسرائیل هم سفره‌اش را در اطراف کشور پهن کرده و آخرین سنگرش در عربستان را تدارک می‌بیند. برای افرادی چون من، به‌عنوان اقتصاددان، این سوال مطرح است که آیا راه‌ها برای ورود به دموکراسی و آزادی اقتصادی برای کشور، در حال بسته شدن است و باید منتظر اتفاقات غیرمنتظره بود؟ سیاسیون و نظامیان می‌گویند بعید می‌دانیم که کشور مورد تهاجم قرار گیرد؛ ولی می‌دانیم که روش‌ها در دنیای جدید به سرعت در حال تغییر است. ورود هوش مصنوعی خود بسیاری از ابزارهای کنترل را تغییر می‌دهد. بنابراین برای تحت فشار قرار دادن یک کشور دیگر نیاز به تعرض نظامی نیست.

می‌توان یک کشور را آنچنان از موهبت استفاده از مزیت‌های خودش محروم کرد که به زندگی معیشتی برگردد که بهترین نمونه آن کره‌شمالی است. اگر حمله‌ای به کره‌شمالی صورت نگیرد که نخواهد گرفت، آن حجم از اسلحه و ملزومات تهاجمی به چه دردش خواهد خورد، جز آنکه قصه پر غصه اتحاد جماهیر شوروی-البته در سطحی بسیار کوچک‌تر- تکرار شود. می‌دانیم که دولت، گرفتار منتفعان تحریم شده است که بخشی از آنها در بدنه خودش قرار دارد. طبیعی است لازمه بازگشت به سلامت اقتصادی یکی آن است که منتفعان تحریم را غیرفعال کنیم. اما چگونه؟ آنان بسیار پرقدرت شده‌اند.

دولت گرفتار هم، در حال توجیه خود و سیستم حکمرانی است تا فشار گسترده تاروپود دولت را به هم نپیچد؛ ولی باید متوجه بود که فشار بر مردم تا حدی امکان‌پذیر است که آستانه تحمل او فرونریزد. نکته مهم دیگر آنکه طبقه متوسط نیز به سرعت در حال پیوستن به دایره نیازمندهاست و می‌دانیم که طبقه متوسط حافظ بوروکراسی و تکنوکراسی هر کشوری است. این طبقه قابل جایگزین شدن - به‌راحتی- نیستند.

بنابراین ضربه زدن به طبقه متوسط قابل جبران نیست و باید هوشیار بود. درنهایت به‌عنوان یک کارشناس توصیه می‌کنم به‌رغم نامهربانی‌ها، امکانات علمی خود را بیش از گذشته به میدان آوریم و حاکمیت هم آستانه تحمل خود را افزایش دهد. ایرانیان در بستر تاریخ به شکیبایی و مدارا و تجارت‌پیشگی معروف بوده‌اند و مشکلات را در فرآیند تحول پدیده‌ها هضم کرده‌اند و به همین دلیل قرن‌ها پایدار مانده‌اند.

محمدمهدی بهکیش - اقتصاددان

کد خبر 67649

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 6 + 1 =