در آوریل 2015، مصر موافقتنامه تجارت آزاد جامع با ترکیه را که به حملونقل دریایی و زمینی مربوط میشد و در سال 2012 به امضا رسیده بود، به صورت یک طرفه لغو کرد. این موافقتنامه تجارت آزاد به منظور کنار گذاشتن مسیر حملونقل تجاری با سوریه منعقد شده بود که به واسطه جنگ داخلی در این کشور بسته شد. روابط بین ترکیه و مصر از زمان پیروزی کودتای نظامی در مصر و کنار رفتن محمد مرسی در سال 2013 تیره و تار شده است. رجب طیب اردوغان، رییس جمهور ترکیه، به طور مکرر رهبر جدید مصر را «مستبد» و «نامشروع» توصیف کرده است. تجارت دوجانبه بین دو کشور نیز به شدت صدمه دیده است و پیشبینی میشود در سالهای آیند نیز با کاهش شدیدی مواجه شود.
مصر و ترکیه بیشترین جمعیت خاورمیانه را دارند و بر خلاف روابط اخیرشان، در طول تاریخ مبادلات گستردهای با هم داشتند؛ از ادویه، پارچه و جواهرات گرفته تا تکنولوژی و دانش. مصر به عنوان پلی بین قاره آفریقا و آسیا، پتانسیل این را دارد که به بازیگر مهم تجارت جهانی تبدیل شود، به خصوص با وجود کانال سوئز که میانبر مهمی در مبادلات بینالمللی است. ترکیه، همسایه مدیترانهای مصر در شمال، در تقاطع بین اروپا و آسیا قرار دارد و احداث «جاده ابریشم مدرن» با پیگیری چین، این کشور را به بازیگر مهمی در منطقه تبدیل میکند.
این در حالی است که 65 درصد کل حجم تجارت ترکیه با کشورهای خارج از خاورمیانه صورت میگیرد و در مورد مصر این رقم 56 درصد است. واضح است که به جای همسایگان نزدیک این دو کشور، کشورهایی مثل آلمان، فرانسه و بریتانیا شرکای تجاری اصلی آنها هستند.
این شرایط عادی نیست، چرا که طبق بسیاری از تئوریهای اقتصاد بینالملل، همه کشورها بیشترین تجارت خود را با همسایگان خود دارند. این الگوی اقتصادی غیرعادی تا چه اندازه شرایط کل منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا یا به اصطلاح MENA را نشان میدهد؟
طبق دادههای سازمان تجارت جهانی، تجارت درون منطقهای در MENA به شدت ضعیف و تنها 10 درصد گزارش شده است که کمترین میزان تجارت منطقهای در دنیا محسوب میشود. به عنوان مثال، حدود 55 درصد تجارت کشورهایی آسیایی درون همین قاره صورت میگیرد.
کشورهای برجسته عضو اپک را در نظر بگیرید: 78 درصد کل حجم تجارت عربستان سعودی با کشورهایی خارج از منطقه خاورمیانه است. این رقم برای کویت و عمان به ترتیب 76 و 66 درصد است. کشورهای شمال آفریقا نیز همین وضعیت را دارند: حجم تجارت کشورهای مراکش، تونس و الجزایر با کشورهای خارج از منطقه خود به ترتیب 76، 74 و 85 درصد است. تعجبی ندارد که مهمترین شرکای تجاری کشورهای شمال آفریقا، قدرتهای استعمارگر سابق آنها هستند که اکنون اتحادیه اروپا را تشکیل دادهاند.
از آنجایی که تجارت پایدار مستلزم ثبات سیاسی است، جنگها و درگیریهای مداوم در منطقه MENA امید تشکیل هر گونه بلوک تجاری منطقهای را از بین میبرد. اپک هم که مهمترین هویت تجاری جمعی در منطقه است، بیشتر شبیه یک لابی سیاسی عمل میکند تا نیروی محرک تجاری بین مرزی. همچنین باید اشاره کرد کالاهای صادراتی بیشتر کشورهای خاورمیانه عمدتا یا نفت و یا گاز طبیعی است. نکته بسیار مهم این است که این کشورها تنوعسازی اقتصادی از نظر صنعت، کالاهای مصرفی و محصولات ارزش افزوده ندارند که به یکدیگر بفروشند. به عنوان مثال، تایوان میتواند به همسایه خود تایلند گوشیهای هوشمند بفروشد و در عوض برنج دریافت کند. اما بسیاری از اقتصادهای بزرگ خاورمیانه این تنوع را ندارند و صادرات آنها کاملا به سوختهای فسیلی وابسته است.
وابستگی اقتصادی کشورهای MENA به شرکای تجاری غربی با وجود اینکه همه کشورهای منطقه در طول قرن بیستم مستقل شدند، میتواند نشاندهنده روابط جدید مستعمراتی بین این کشورها باشد.
انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا (ASEAN) که در سال 1967 با هدف توسعه تجارت در این منطقه جنگزده که مدتها از استعمارگری رنج برده بود تاسیس شد، نمونه خوبی از نحوه تشکیل یک بلوک تجاری موفق است که توانسته صلح منطقهای و توسعه اقتصادی را حفظ کند. اولین نشست ASEAN در سال 1976 به انعقاد توافقی در مورد چند پروژه صنعتی و مشوقهای تجاری بین مرزی منجر شد. پایان جنگ سرد نیز به کشورهای جنوب شرق آسیا کمک کرد به استقلال سیاسی بیشتری دست یابند و در دهه 90 ASEAN به عنوان یک صدای پیشتاز و متحد در تجارت منطقهای ظهور کرد. امروز هشت کشور از ده شریک تجاری برتر ASEAN از کشورهای آسیایی هستند و تقریبا 75 درصد کل حجم تجارت آن را تشکیل میدهند.
به هر حال، مشخص نیست با توجه به مسائل خاورمیانه، تشکیل بلوکی تجاری مشابه ASEAN در این منطقه بتواند نتیجهبخش باشد.
نظر شما