به گزارش روز شنبه اگزیم نیوز، بحران اقتصادی و افول حکمرانی در آمریکا از دو دهه قبل مطرح است. همچنین جنگ روسیه با اوکراین به این موضوع دامن زده است که برای روند بررسی این فرآیند به گفتوگو با «ساسان شاه ویسی» کارشناس اقتصاد بینالملل نشستیم.
بحران اقتصادی در آمریکا تا چه حدی واقعی است؟
شاه ویسی: صاحبنظران بحثهای مختلفی را در باره بحران اقتصادی در آمریکا مطرح کردند که باید این مباحث را موردبحث و بررسی قرارداد در این زمینه سؤالاتی مطرح است که آیا آمریکا در حال فروپاشی است؟ این فرایند چگونه طی شده است؟ در چه حوزههایی اثرگذاری بیشتری داشته است؟ چه نشانههایی را میتوانیم مورد ارزیابی قرار دهیم؟ افول حکمرانی اقتصادی آمریکا یک امر عینی یا تصور ذهنی است؟ آیا افول اقتصادی آمریکا در سطح نخبگان و اندیشمندان آمریکا نیز وجود دارد؟ یا با رویکردهای سیاسی این نگاه تغییر میکند؟
بحثهای افولی بودن اقتصاد آمریکا در نخبگان و دانشمندان مطرح شده است، یک مساله مهم که باید ارزیابی شود، نحوه شرایط الگوی افول در ایالت متحده است که میتوان به آن اشاره کرد، این افراد معتقد هستند که این روند بهصورت فرسایشی از سطح بالا به سطح پایین روند خود را شروع کرده است و با سرعت در حال اجراست.
افول اقتصاد آمریکا از چه زمانی شروع شد و در سطح داخلی و بینالمللی را مطرح کنید؟
شاه ویسی: ایالات متحده امریکا بهعنوان قدرت بزرگ جهانی حضور داشته است و این روند افول، روابط آمریکا را با سایر کشورها از روابط اقتصادی و نظامی به چالش برده است که این رویکرد را میتوانیم از تألیفات و آثار اقتصادی نخبگان و اقتصاددانان ارزیابی کنیم، در حوزههای سیاسی و بینالمللی بعضی از نخبگان بزرگ و صاحب نظریه و آرا مباحثی را مطرح کردند. بیش از ۲۰ نویسنده و نظریهپرداز بزرگ در این حوزه صاحب رأی و عقیده هستند، عنوان و اصرار دارند که افول آمریکا در سطوح مختلف و حوزه اقتصادی شروع شده است و بر اساس نظام اندیشهای و علمی، ادبیات مفصل در این باره به رشته تحریر درآمدهاند.
افول اقتصادی آمریکا با توجه به اینکه یکی از مهمترین گفتمانهای قالب اقتصادی است، دراینرابطه مدارک و اسناد مختلف ارائه شده است که بسیار ملموس بر اساس اعداد و ارقام مختلف از پایگاههای علمی نشان میدهد که اصول اقتصادی امریکا و چارچوبهای آن دچار از دست گرفتگی شده است برایناساس، دورههای رکودی که پشت سر گذاشته و شاخصهایی که در آن دلار دچار تعدیل شده و نهایتاً اینکه اکنون آمریکا از چه مراحل تاریخی برخوردار است، را به نمایش کشیده است.
اولین مرحله افول ایالات متحده آمریکا در دهه ۱۹۳۰ بود که به نام «بحران بزرگ اقتصادی» از آن یاد میکنند، در این بحران ارزش سهام آمریکایی از ۳۶۵ دلار به حدود ۸۱ دلار کاهش پیدا کرد در این بحران آمریکا نزدیک ۸۱ میلیارد دلار از بودجه سال ۱۹۲۸ خود زیان کرد. همچنین در سال ۱۹۳۳ نزدیک به حدود ۱۰ هزار و ۵۰۰ بانک و مؤسسه مالی آمریکایی دچار ورشکستگی، تولیدات صنعتی ۶۵ درصد و خودروسازی ۹۲ درصد کاهش پیدا کرد؛ در خلال این بحران ۱۳۰ شرکت اقتصادی در آمریکا تعطیل شد و اولین ضربه بزرگی بود که به اقتصاد آمریکا وارد شد.
مرحله دوم افول اقتصادی به دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی برمیگردد که به دلیل فرایند عدم رقابتپذیری کالاها و سرمایههای آمریکا در اقتصاد جهانی رقم خورد، سهم اقتصاد آمریکا در این دوره ۱۳.۷ بود آمریکا ۲.۲ میلیارد تومان کسری داشت. در دهه ۸۰، ۱۰ بانک اول دنیا ژاپنی بودند و بین ۲۵ بانک اول دنیا هیچکدام از بانکها، امریکایی نبود.
سومین مرحله به بحران اقتصادی آمریکا به سال ۲۰۰۸ مربوط میشود که بحران مالی با جلوه دیگری افول اقتصادی را نمایان کرد بهگونهای که پنج بانک اصلی آمریکا ورشکسته شدند. در ۱۰ماهه اول سال ۲۰۰۹، ۱۱۵ بانک ورشکسته و بیش از ۴۰۰ بانک دیگر بهعنوان مشکلدار معروف شدند، ائتلاف اقتصادی امریکا هم دچار چالش شد.
سهم از دست رفتگی اقتصاد آمریکا را توضیح دهید؟
شاه ویسی: این آمارها مراحل مختلفی را نشان داده است که آمریکا دچار یک افول سراسری و همهجانبه خواهد شد و سهم از دست رفتگی اقتصاد جهانی آمریکا را نمایان میکند. سبقت تولید ناخالص چین از امریکا ۲ رویکرد دارد که ارزش اسمی نشان میدهد که آمریکا با حاشیه بسیار کمتری از گذشته با اقتصاد چین حرکت میکند همچنین توان قدرت خرید است که چین توانسته، آمریکا را در سال ۲۰۱۴ پشت سر بگذارد. بر اساس آمارها، سطح تولید ناخالص اسمی چین در سال ۲۰۱۸، ۶ هزار و ۳۲۰ میلیارد دلار ارزیابی شده است که با درنظرگرفتن تغییرات مفهومی پیشبینی میشود در سال ۲۰۲۳ چین در کمترین زمان و بافاصله بین سه تا چهار سال این ظرفیت را در اختیار بگیرد.
اکنون تاکید ما بر ازدسترفتن اقتصاد آمریکایی است که اجازه میدهد سایر رقبا از این فرصت استفاده کنند. چندین دلیل برای افول اقتصاد آمریکا وجود دارد که یکی از آنها بدهیهاست که افزایش بدهیهای این کشور است که بر اساس آمار سال ۲۰۱۸، بدهی عمومی ۱۵ هزار و ۸۰۰ میلیارد دلار داشت. بدهی دولتی نیز که ۲۴ هزار و ۵۷۰ میلیارد دلار افزایش پیدا کرد، دفتر بودجه کنگره امریکا در سال ۲۰۱۸ پیشبینی کرده است که این رقم به ۱۰۰ درصد تولید ناخالص میرسد.
یک رویکرد دیگر نیز افول شکلی آمریکاست که رهبری نظام اقتصادی آزاد و عدم پایبندی این ایالت به اقتصاد آزاد است، امپراتوری تحت اقتصاد آزاد مهمترین چالش است که رهبری نظام اقتصاد آزاد را به چالش کشیده است صاحبنظران اعتقاد دارند که اگر آمریکا به پایبند بودن به این اصول بیتوجهی کند دچار مشکل خواهد شد.
این امر یکی از اساسیترین دلایل در ارزیابی افول اقتصاد آمریکاست، دولت اوباما ۳۱۷ قانون حمایتی برای اقتصاد تهیه کرد که ۲۰ درصد محدودیت تجارت بینالمللی به همراه داشت، قوانین محدودکننده که ۶ برابر هند بود و یکی از چالشهای بزرگ را نسبت به پیمانهای عمومی داشت. ترامپ نیز با این رویکرد ۱۰ پیمان بزرگ را در حمایت گری یکجانبه مطرح کرد که اعمال برای تعرفههای گمرکی یا نرخ بالا برای محصولات خارجی نیروی کار آمریکا قرارداد، دولت ترامپ به عدول قواعد و مسئولیتهای آزاد در تجارت آزاد متهم است و اقتصاددانان بارها تجدیدنظر را در این موضوع مطرح میکردند.
رییس جمهور سابق ایالات متحده آمریکا، نظم گریزترین و آنارشیسمترین رهبر دنیای غرب بود، نام ترامپ یک چالش بزرگ اقتصادی، تجاری و بینالمللی را با شرکای خودش به وجود آورد. در نشریات آمریکایی، «آمریکا علیه جهان» مقاله جالبی بود که در آن به تضعیف روابط و تعلیق قدرت شناور آمریکا پرداخته شده بود. جامعه آمریکایی بهشدت دچار نابرابری شده بود؛ زیرساختها بهشدت فرسوده و شاخصهای متعددی نسبت به فقر در جامعه اقتصادی مطرح است و در بازههای زمانی مورد ارزیابی قرار میدهند و بین ۳۵ کشور جهان اتحادیه اروپا و آمریکا رتبه ۳۴ در فقر کودکان است که یونیسف در اقتصاد آمریکا مطرح کرد.
یکی از مهمترین چالشها که قدرتمندترین چالش، برای معرفی افول اقتصاد آمریکاست، کاهش ارزش دلار است، قدرت خرید یک دلار در سال ۱۹۰۰ برابر با تقریباً ۳۰ دلار در ۲۰۱۶ بود و در سال ۲۰۲۰ این نرخ به حدود ۴۰ دلار افزایش پیدا کرد و تأثیر خود را در نرخ تورم نشان داد، این میزان از ارزش پول ملی، معادل تغییرات تورمی است. چالش زمانی بزرگ شد که در داخل ایالت بارهای تورمی در ارزش پولی را مشاهده میکنید در سال ۱۹۷۵ یک انس طلا، ۳۵ دلار معامله میشد که امروز یک هزار و ۸۴۰ دلار است. وضعیت ۶۰ برابر تورمی و ازدسترفتن ثروتهای جهانی است.
جنگ اوکراین با افزایش هزینههای انرژی، چه تأثیری بر اقتصاد آمریکا خواهد داشت؟
شاه ویسی: تغییر و تحول آنچه که در جنگ اوکراین و روسیه افتاد باعث شد تا آمریکا به دنبال اهداف خود از جمله صادرات اسلحه و انرژی باشد. آمریکا اصرار به جنگ دارند ولی خود را وارد جنگ نمیکند، سلاح میفرستد ولی سربازان را اعزام نمیکند.
آنچه که مسلم هست تأثیرات مهم در اقتصاد آمریکا داشته باشد، تأثیرات مثبت بازارسازی صادرات انرژی و درعینحال ضرورت پشتیبانی از قابلیتهای اروپا که به افزایش نرخ صادرات و ۲ جریان بزرگ تحریمها و تسهیلاتی است. کشورهای بزرگ اروپایی جریان اقتصادی و انرژی ارزانقیمت را از دست بدهند دوره اقتصاد امریکا را پشت سر بگذارند و بازار بزرگ را برای تسهیلات و انرژی خود با نرخ بالا به وجود بیاورند.
این در حالی است که آمریکا شاهد تغییرات در نرخ نفت، گندم، کالاهای اساسی و روند تورمی اقتصاد شد. امروز اوج رکود تورمی را در اقتصاد امریکایی مشاهده میکنیم، آمریکاییها، درصدد هستند با بازیسازی جایگزین، نیازهای اقتصادی و صادرات را به وجود بیاورند و چالشهای خود را در میانمدت برطرف کنند.
تأثیر تحریمهای آمریکا و اروپا در ساختار مالی جهان را چطور ارزیابی میکنید؟
شاه ویسی: مهمترین صحبتها در اجلاس داووس مطرح شد رکود تحمیل شده به اقتصاد جهان و دامنه فاصلهدار و معناداری که ثروت در جهان را به چالش کشیده است و نرخ بدهی ملی کشورهای اروپایی را افزایش میدهد. رکود تورمی و نرخ رشد اقتصادی منفی برای اقتصاد جهان و پیشرو بسیار چالشبرانگیز است و این امر میتواند، روند افول اتحادیه و اروپایی را تشدید کند.
جنگ اوکراین به سود اقتصاد چین است یا روسیه؟
شاه ویسی: در کوتاهمدت اندازهگیری دقیق برای این موضوع نیست، چینیها چندین پروژه را تعریف کردند، قراردادهای مختلف جامعه راهبردی با ۱۰۸ کشور بستهاند از این مسیر ۲ کدیور بزرگ اقتصاد از شرق به غرب را از زمینی و دریایی را بهطرف شرق تعریف کردهاند.
اروپا و آمریکا با روند رکود تورمی اقتصاد مواجه است، نهایتاً در ۲۰۲۲ این موضوع را به وجود میآورد که ترک مخاصمه تجاری بین نوظهورهای اقتصادی و نظام بازار آزاد غربگرا به وجود بیاید. این قابلیت را به وجود میآورد سایر کشورها از غربگرا خسته شوند، چرخش مبتنی بر آسیا اتفاق خواهد افتاد. مشاهده میشود بسیاری از کشورها در آسیای جنوب غرب صرفنظر از جنوب شرق با چین به اشتراک میگذارند اما در اوراسیا نقش روسیه برجسته است.
در میانمدت این امریکایی هستند که بازندهاند و چینیها از بحرانها فرصتسازی استفاده کردند. امریکا خیلی بتواند از درگیری که وجود آورده بهرهبرداری کند افول خود را کشدار میکند و قطعاً سودآوری نخواهد داشت.
چطور روسیه که در حال جنگ است باثبات تورم و آمریکا با افزایش تورم مواجه هستند؟
شاه ویسی: یکی از قابلیتهایی که بانک مرکزی روسیه در جنگ اوکراین استفاده کرد، در افزایش صادرات اقتصادی، بخش منابع را تبدیل به اوراق و ذخایر طلا کرد و بخش کمی را به سمت اسکانسهای دلار برد. زمانی که وارد جنگ شد و امریکاییها تحریم کردند روسیه پدافند اقتصادی ظرفیتهای داخلی را همگرا کرد، سپر پولی و مالی را قرارداد و نیاز به دلار را کاهش داد و پول خود را در مناسبات بینالمللی تقویت کرد.
روسیه از ابزار و انرژی و از کالاهای راهبری از جمله گندم استفاده کرد و پشتوانهسازی برای ارزش پول خود کرد بهگونهای که ارزش پول که ۶۰ درصد کاهشیافته بود در مدت کوتاهی برگشتپذیر شد و به ثبات رساند. پیشبینی مناسب، سیاستگذاری و مدیریت عمومی، هماهنگی تیم اقتصادی در داخل و استفاده از ابزارها در جنگ اقتصادی و پدافند مهمترین قابلیتی بود که روسها از آن برخوردار بودند.
افزایش بیسابقه نرخ بهره در آمریکا چه تبعاتی برای این کشور دارد؟
شاه ویسی: افزایش نرخ بهره مهمترین چالش آن افزایش نرخ تورم بود، گرانتر شدن کالاهای صادراتی و بهتبع آن پایین آمدن نرخ صادرات، بالارفتن نرخ کالاهای وارداتی و بهتبع آن مجدد افزایش نرخ تورم است در کنار یکدیگر رکودی کردن اقتصاد و افزایش نرخ بدهی ملی و افزایش هزینههای ملی را برای آمریکا به دنبال داشت.
افزایش نرخ بهره سریعتر به سخره مالی در ایالات متحده آمریکا اصابت خواهد کرد، یعنی هزینههای دولت فدرال به چالش کشیده میشود و دموکراتها مجبور میشوند که هزینههای عمومی، تسهیلاتی و سرمایهگذاری را در سایر کشورها که افول رژیمی دارد را تشدید کند.
رکود اقتصادی در آمریکا چقدر محتمل است؟
شاه ویسی: امروز آمریکا در رکود اقتصادی است هرچند شدت آن نسبت به سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۲ نیست ولی فاصله چندانی با این بحران بزرگ ندارد، وقتی صحبت از دست رفتگیها آمریکایی میشود، شمارش معکوس در اقتصاد سیاسی جهان در حال اتفاق افتادن است.
در سه سال گذشته وقایعی جهان را در آستانه جایگزینکردن دلار رساند که تله نقدینگی در ۲۰۰۸ اتفاق افتاد، فاز نهایی در نوامبر ۲۱ بود که شاید دلار جایگزین شود و زمانبندی هم مطرح میکردند، در آوریل ۲۰۲۲ از طریق بانک مرکزی امریکا به سمت کاهش نقدینگی رفته و حجم وامها بهشدت کاهش یافت و با فروش سرمایهگذاریهای کلان وارد فاز انقباض میشود.
اوراق بهادار و بورس سهام بهخاطر کاهش حجم وامها، ارزش خود را از دست میدهند این اتفاق در بازار سهام میافتد و این امر در قالب تئوریهای سیستمی و ابزارهای عملیات پولی و بانکی، یک چالشی را به وجود آورد که ارزش بیتکوین از ۶۷ هزار دلار به کمتر از ۲۰ هزار دلار کاهش یافت.
اولین جایگزین دلار، ارز دیجیتال خواهد بود و در محاسبات پولی جهان متمرکز میشود در بازار سازها و تغییرات به نظر میرسد که شاید کمبود دلار جهانی، ورشکستی اقتصاد جهان، افول فزاینده با سرعت بالای اقتصاد آمریکا، تحریکات درگیری روسیه و اوکراین و چالش اروپاییها منجر شود. سعی شده است تا روند جایگزینکردن دلار دیجیتالی تغییر کند و نشستهای اضطراری در بانک جهانی و دیدگاههایی که در اجلاس بهاره صندوق بینالمللی پول مطرح شد برای این اتفاقها باشد. برآوردهایی شده است و کارشناسان مطرح میکنند، مقامات اروپایی باید بفهمند که این مسیر اشتباه بوده است.
نظر شما