آنچه امروز درباره بانکها شنیده میشود چندان خوشایند نیست. مشکلات اعطای تسهیلات، ورشکستگی و بنگاهداری این نهادهای مهم مالی همگی موضوعات پرحاشیهای هستند که درباره آنها زیاد صحبت میشود. اینها باعث شده سلامت بانکها به یک دغدغه در اقتصاد امروز ایران تبدیل شود.
در ابتدای انقلاب اسلامی به دلیل خروج سرمایهگذاران و شرایط آن زمان بانکها ملی اعلام شدند. پس از آن بحث عقود اسلامی مطرح و وظایف بانکها از نظر سود سپرده و اعطای وام یا تسهیلات و مصارف بانکها در راستای بانکداری اسلامی طرحریزی شد. اینکه اکنون چقدر بانکداری در کشور ما به سمت آرمانهای بانکداری اسلامی پیش رفته مسئله مهمی است. باید این سوال را پرسید که آیا به واقع بانکها توانستهاند به مردم بقبولانند که میزانی که به عنوان نرخ سود مشارکت قرار است به یک سپردهگذار بپردازد در واقع به ازای مشارکت آنها است و نه چیز دیگر.
کسی که در بانک سپردهگذاری میکند باید در ریسک بانک هم مشارکت داشته باشد اما چون نرخ سود از ابتدا مشخص نیست نمیتوان نام آن را بانکداری اسلامی گذاشت و در واقع بانکداری ربوی است. در بانکداری اسلامی نرخ سود از ابتدا مشخص است و بازدهی در مشارکتها تعیینکننده است و نه نرخ سود و بهره که متغیر است. زمانی که بحث اعطای تسهیلات بهوجود میآید خود بانک هم در این کار مشارکت میکند و براساس بازدهی مشارکت، سهمها بین بانک، سپردهگذار و وامگیرنده باید توزیع شود. اما پرسش این است که آیا بانکها موفق به انجام این کار شدند؟
عقود اسلامی در نظام بانکداری ایران رایج شد و برخی وامها در قالب همین عقود پرداخت میشود اما سپردهگذار جدا از ریسک سرمایهگذاری سود دریافت میکند و هر بانکی سود بیشتری بدهد مردم را بیشتر به سمت خود جذب میکند. این به ویژه در شکلگیری موسسههای مالی و اعتباری نمود دارد؛ جایی که چندین درصد سود بیشتر پیشنهاد میکنند و نتیجهاش همین مالباختگانی هستند که پولشان را از دست دادهاند.
از سوی دیگر بانک وکیل سپردهگذار است اما به بررسی میزان ریسکپذیری برای مشارکتکننده که همان سپردهگذار است نمیپردازد. سود بازپرداختها وقتی بدون توجه به این موضوع در نظر گرفته میشود، وامگیرنده نمیتواند بازپرداخت خود را انجام داده و در نتیجه بعضی قسطها پرداخت نمیشود. در واقع در ایران فقط موسسههای مالی بزرگ ایجاد شده است و بحث جذب منابع و مصارفی که باید در حیطه بانکداری اسلامی باشد هنوز بعد از گذشت حدود ۴۰ سال محقق نشده و راه طولانی نیز برای محقق شدن آن پیشروی نظام بانکداری است. اگر بحث قانون در این باره باشد باید گفت قانون الان کم نیست.
اما فردی که سپردهگذاری میکند هیچ ریسکی را نمیپذیرد و فقط به دنبال گرفتن سود خود است. از آن سو سرمایهگذارها تسهیلاتی که میگیرند را در همان راستا مثل مضاربه صرف نمیکنند. خود بانک نیز نظارت چندانی بر این ندارد که عقود اسلامی به واقع در جایی صرف شوند که به آن دلیل اعطا شدهاند. برای بانک مهم اصل و فرع سود است که پرداخت شود و چندان اهمیتی ندارد که تسهیلات صرف بنگاه زودبازده شده باشد یا به بنگاهداری اختصاص داده شده باشد.
بنابراین این تسهیلات به جای ایجاد اشتغال و پیشرفت کشور صرف دلالی و واسطهگری میشود. زمانی هم که بانکها به مشکل اقتصادی برخورد میکنند امکان پرداخت وجوه مردم را ندارند و سپردهگذاران به مالباخته تبدیل میشوند. تنها راهحل این مشکل باور سه طرفه برای سالمسازی بانکها است. هم بانکها، هم سپردهگذاران و هم سرمایهداران باید به این باور برسند که با مشارکت خود میتوانند نظام بانکداری را به سمت سالمسازی پیش ببرند؛ در غیر این صورت و اگر هر طرف ساز خود را بزند سالمسازی بانکها امکانپذیر نمیشود.
نظر شما