در مورد بخشهای مختلف فروشِ هر یک از محصولات چرخه تولید آهن(سنگ آهن، کنستانتره و ...). به هر میزان که میتوانیم باید منافع عموم این زنجیره را تامین نماییم. البته بدون شک اولویتمان این است که محصولات را به داخل بفروشیم. به شرط اینکه مشکل منافع زنجیرهی مذکور حل شود. در غیر اینصورت این زنجیره با خطر تعطیلی مواجه خواهد شد. بدون تردید عدم توجه به این مسائل، معادن کوچک و متوسط را بعد از مدتی با تعطیلی مواجهه خواهد کرد. آنها قدرت جبران هزینهها را ندارند. اگر این جریان دستوری را انجام دهند جبران هزینهها برای آنها مشکل خواهد بود." یحیی آلاسحاق در گفتوگو با "اگزیم نیوز" ضمن هشدار به دولت، به وزارت صمت توصیه میکند که با تشکیل یک شورای سیاستگذاری و دخالت دادن نظرات عموم سرمایهگذران در زنجیره تولید آهن، بخش تولید آهن کشور را از خطر تعطیلی نجات دهد. هشدار آل اسحاق در حالی صورت میگیرد که از اوایل مهرماه بنابه تصمیم دولت، قرار است تعرفه 25 درصدی بر صادرات سنگ آهنگ وضع شود. متن این گفتوگو را بخوانید.
اوضاع کنونی تولید مواد معدنی را با توجه به قوانین وضع شدهاخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
مواد معدنی و محصولات میانی و همچنین نهایی در حقیقت یک زنجیره هستند. به عنوان مثال در صنعت فولاد، سنگ آهن، کنسنتانتره، گنداله و شمش جهت تولید محصول نهایی، یک زنجیره محسوب میشوند. اگر برنامهریزیها طوری باشد که مجموعه این سیستم به صورت یک خط زنجیرهای در بالانسی متعادل قرار داشته باشند، سیستم مذکور به کمال مطلوب خود رسیده است. به عنوان مثال اگر ظرفیت فولاد کشور به 50 میلیون تن در سال تبدیل شود، باید بررسی کنیم که ضمن این افزایش ظرفیت، چه میزان به گندله، آهن اسنفنجی، شمش و ...نیاز خواهیم داشت. حتی باید بررسی کنیم که سیستم حمل و نقل ما برای جابجایی این محصول به چه تغییراتی نیاز دارد. ما اگر یک میلیون تن محصول تولیدی داریم، بر اساس استانداردها باید 3 میلیون تن ظرفیت جابجایی در نظر بگیریم. بنابراین مجموعه این زنجیره و سایر نیازمندیها باید با یک نگاه دقیق ارزیابی شود، تا ضمن ظرفیت50 میلیون تنی، شناساییهایی لازم و درستی انجام شده باشیم. ساختارهای لازم برای این زنجیره باید تامین گردد؛ در غیر اینصورت در مقاطع مختلف به مشکل برخورد میکنیم.
از لوازم برخورد صحیح و نگاه دقیق در خصوص مواد معدنی و محصولات نهایی صحبت نمودید. به نظر شما لازمه دستیابی به این شرایط چیست؟ اوضاع کنونی ما چگونه است؟
در حال حاضر آنچه در عمل در حال وقوع است، بسته به نوع سرمایهگذاریهای قسمتهای مختلف، متفاوت ارزیابی میشود. سرمایهگذاریها در شمش، کنستانتره و ... متفاوت است. اگر زنجیره ارتباطات به گونه ای باشد که منافع عموم این سرمایهگذران( نه فقط بخشی از آنها) در نظر گرفته شده باشد، عموم افراد سود میبرند. اگر قرار باشد که در تخصیص منابع و سیاستگذاریها، بیشترین سود به آخرین واحد تولیدی باز گردد و سایر واحدها را به صورت دستوری وادار کنیم تا سیاست مورد نظر را عملیاتی کنند، نتیجه مطلوبی را کسب نخواهیم کرد.
به هیچ عنوان این تصمیم درست نیست که به عنوان مثال، ضمن وجود یک بازار خارجیِ پر سود، کارخانه تولید سنگ آهن را وادار کنیم تا سنگ آهن خود را به نرخ دستوری به واحد تولیدی داخلی بفروشد. مشکل کار بیشتر زمانی مشخص میشود که ببینیم، بیشترین سود به آن واحد تولیدی باز میگردد که واحد نهایی تلقی میشود. واحد نهایی اگر دولتی باشد، اما و اگرهای بیشتری در میان خواهد بود. این واحدهای دولتی میتوانند از اقتدار خود بهره ببرند و سود این زنجیره را عائد خود نمایند.
اکنون چنین اتفاقی در کشور جریان دارد؟
بله؛ ما به برخی واحدها دستور دادهایم که سنگ آهن را باید به قیمت دستوری تعیین شده بفروشند. در خصوص شمش و گنداله همین اوضاع را داریم. این در حالی است که محصول نهایی (تیر آهن)، به قیمت دلخواه فروخته میشود. به گونهای که حجم عظیم سود خالص، به آن واحد تولیدی تیر آهن باز میگردد. در چنین فضایی سایر افرادی که در بخشهای کنستانتره، شمش، گنداله و ... سرمایه گذاری کردهاند دچار ضرر و یا سود بسیار ناچیزی میشوند. این درست نیست. باید عموم ذینفعان را با یک چشم دید.
چرا تصمیمی اتخاذ نمیشود که این روال تغییر پیدا کند؟
البته در پارهای موارد تصمیماتی اتخاذ است. به عنوان مثال معیارهایی در نظر گرفتهاند که قیمت نهایی محصولی که از ذوب آهن خوزستان به دست میآید با توجه به نرخ کنستانتره و گنداله، شمش و ... احتساب خواهد شد. به عبارتی، نرخ نرخ کنستانتره، گنداله، شمش و ... در قیاس با نرخ محصول نهایی تعیین میگردد. هر چند که در این خصوص فرمولی تعیین شده تا نرخ واقعیتر باشد؛ اما مشکل این است که این فرمول واقعی نیست. نتیجه این میشود که با فشار درمانی میخواهند افراد سرمایهگذار را وادار کنند تا با قیمت دستوری کنستانتره، سنگ آهن، آهن اسفنجی، شمش و ... را بفروشند. این راهکار درست این نیست.
پیشنهاد و راهکاری برای رفع این مشکل دارید؟
راهکار این است که شورای مقتدر و توانایی داشته باشیم تا صدر و ذیل این زنجیره را زیر نظر داشته باشد. در این شورا باید نمایندهای از معادن، تولیدات میانی، تولیدات نهایی و نماینده دولتی وجود داشته باشد. این نمایندگان در این مجموعه میتوانند به تفاهم برسند و طی یک مشارکت منطقی، نرخهای قابل قبولی را تدوین نمایند. ما اکنون شورای تولید و توزیع روغن نباتی داریم. زمانیکه من وزیر بودم این شورا تشکیل شد.
در این شورا تولید کننده، توزیع کننده، دولت و همچنین سازمان حمایت از مصرف کننده، زیر یک سقف و بر اساس وضعیت بازار، نرخ فروش تعادلی را برای هر بخش از فرایند تولید روغن تعیین میکنند. مشکل ما در بخش معدن این است که این زنجیرهی تصمیمگیری، یا ضعیف است و یا اصلا وجود ندارد. لذا ما فکر میکنیم که با یک نظام دستوری کارها را باید از پیش برد.
در حال حاضر شاهد این رویکرد هستیم که برای سنگ آهن و سایر مواد معدنی، تصیماتی در خصوص محدود کردن و یا چگونگی صادرات اتخاذ میشود که از قضا مورد انتقاد صادر کننده است. ارزیابی شما از این تصمیم چیست؟
مقوله صادرات را باید عمیتر نگاه کرد. بدون تردید صادرات محور توسعه است. در موضوع صادرات باید برونزای درونگر باشیم. درست است که در خصوص کالاهای صادراتی باید از ارزش افزودهی بیشتری استفاده کنیم. اما نفس صادرات این نیست که هر وقت به مشکلی برخورد کردیم، بلافاصله صادرات کالاهای صادراتی و تعرفه و عوارض را تغییر بدهیم. کسانیکه در حال صادرات هستند، سالها مشغول بازاریابی بودهاند. تغییر سیاستهای صادراتی ما به معنای لطمه زدن به سالها بازاریابی و هزینه نمودن این بخش از بازرگانی جامعه است. در چنین شرایطی صادرات روبه افول میرود.
بعضا در برخی از کالاها از جمله کالاهای کشاورزی، مثل گوجهفرنگی، حین افزایش قیمت، ناگهان شاهد ممانعت از صادرات میشویم. این تصمیم برای کسانیکه محصولات کشاورزی خود را لب مرز رساندهاند، زیانآور خواهد بود. نباید به صورت آنی و بدون در نظر گرفتن نتایج آن، دست به تصصمیم عجولانه بزنیم. اگر هم بخواهیم تغییری ایجاد کنیم، باید یک فاصله زمانی در نظر گرفته شود تا وضعیت پیشآمده، باعث مشکلات دیگری نگردد.
اما در مورد سنگ آهن که سوال پرسیدید، باید بگویم که خلوص سنگ آهن درجات مختلفی دارند. واحدهای تولیدی کشور هر نوع سنگ آهنی را نمیتوانند مصرف کنند. درجه خلوص سنگ آهن را باید مورد توجهمان قرار بدهیم. اما با این وضع بدون در نظر گرفتن چنین موضوعی، دستور بدهیم که صادرات هر نوع سنگ آهنی ممنوع است و یا با عوارض 25 درصدی صادرات صورت خواهد گرفت، این ظلم بزرگی خواهد بود. اکنون 40 درصد ظرفیت داخلی تولید آهن خالی است. باید پرسید که آیا این خلا ظرفیت به دلیل کمبود مواد است؟ مشخصا خیر. درست است که این واحدها کسری مواد دارند، اما با محدود کردن صادرات و تعیین عوارض آیا این مشکل حل میشود؟
واحدهای تولید آهن ضمن دریافت سنگ آهن، تسویه بهموقعی با تولید کننده سنگ آهن ندارند. همین عدم تسویه حساب بهموقع، باعث میشود که فروشندگان سنگ آهن در فروش خود به این واحدها(مثل ذوب آهن اصفهان) تحدید نظر کنند. سیاستهای ما باید به گونهای باشد که عموم بخشهای ما بتوانند ادامه حیات داشته باشند. ولی با عرض تاسف، عموم مسائل را با نگاهی سیاسی دنبال میکنیم. لذا کسانیکه بخواهند از فضای ایجاد شده بهره ببرند، ضمن سیاسی شدن فضا توسط مسئولان، یک حکم سیاسی به نفع قشری خاص صادر خواهد شد. برای افرادی که در پی سود خود هستند، اصلا مهم نیست که چه بلایی بر سر صادرات میآید.
گویا معادن کشور هم با مشکل تولید مواجه هستند. برخی از معادن کشور اکنون با نیمی از ظرفیت خود کار میکنند. سوال این است که چرا معضلات معادن را نمیبینیم؟ چرا به واحدهای ذوب اهن که عموما دولتی هستند، نگاه ویژه داریم؟
این یکی از مشکلات ما است. اکنون برخی از معادن را می شناسیم که ظرفیت آنها بیش از 40 درصد خالی است. چرا به این بخش نگاه نمیکنند؟ چرا مشکلات این بخش را حل نمیکنند؟ اگر مشکلات این بخش حل شود مشخصا تولید آن افزایش مییابد. در چنین شرایطی علاوه بر تامین نیاز داخل، تولید مازاد را هم به خارج صادر خواهیم کرد. این کلام حقی است که باید نیاز واحدهای تولیدی رفع شود؛ اما باید نگاهی همه جانبه صورت بگیرد. سرمایهگذاری در معدن هیچ فرقی با سرمایهگذاری در شمش، ورقه آهن، کنستانتره و ... ندارد. نمیتوان به یک بخش نگاه کرد و مشکلات بخشهای دیگر را ندید. باید به صورت ریشهای عمل کنیم.
این نگاه را سیاسی ارزیابی می کنید؟
من این نگاه را نگاهی ناقص و تک بعدی میدانم. البته رنگ و بوی سیاسی هم دارد. اما بخش دیگر آن نبود نگاه جامع است. همه را با یک چشم نمیبینند. این روال باید اصلاح شود. راهکار این اصلاح نیز از طریق شورای سیاستگذاری صورت میگیرد که عموم ذینفعان را مد نظر خود قرار دهد و با یک تصمیم فراگیر در پی سود همگان باشد. این شورا میتواند با فرماندهی وزارت صمت باشد. منتها باید عموم زیرمجموعهها حضور داشته باشند تا از نگاه تک بعدی خارج گردد. در این شرایط حین قیمتگذاری میتوان به نتیجه مطلوب رسید. اگر یک شورای مقتدر وجود داشته باشد، میتوانند مشکل را رفع کنند.
بدون تردید کسی که در بخش معدن، میلیاردها تومان سرمایهگذاری داشته است، درجهای از عقل و شعور و دلسوزی را هم با خود دارد. چه معنایی دارد با تصمیم خود القا کنیم کسانیکه در بخش معدن هستند منافع ملی را در نظر نمیگیرند ولی کسانی که در ذوب آهن فعالند، منافع ملی را لحاظ میکنند؟! این سخن منطقی و شیوایی نیست. چه کسی و بر اساس کدامین ادله چنین تقسیمبندی را انجام داده است؟ کسانیکه گنداله تولید میکنند، خلوص دلسوزیشان کم است اما تولیدکنندگان ورق آهن، درصد خلوص ملی بالایی دارند؟!
از اوایل مهرماه صادرات سنگ آهن با 25 درصد تعرفه صادراتی همراه خواهد شد. در این خصوص چه سخنی با دولت و وزارت صمت دارید؟
ما خدا را شاکر هستیم که در زمینه تولید صنعت فولاد، ظرفیت 50 میلیون تنی برای کشور زمینهسازی شده است. این جای تقدیر است. برنامه 50 میلیون تنی برای افزایش ظرفیت در حالی صورت میگیرد که تولید ظرفیت کشور 35 میلیون تن میباشد و بهرهبرداری بالفعل ما در حد 24 میلیون تن است که امسال به 27 میلیون تن افزایش خواهد یافت. نیاز مصرف داخلی برای سال 98، حدودا 14 تا 17 میلیون تن است. بنابراین نصف ظرفیت تولیدی واقعی کشور باید صادر شود؛ چراکه مصرف داخلی نداریم. مازاد تولید را نیز نمیتوان نگهداری کرد. نگهداری و دپوی این میزان هزینه بردار است. بنابراین یا باید واحدها را تعطیل کنیم یا باید زمینه صادرات آن را فراهم کرد. دولت باید برای 14 میلیون تن ظرفیت صادرات، برنامه ریزی کند در غیر اینصورت از جهت دیگر لطمه خواهیم دید.
نکته دوم به محصولات میانی باز میگردد. محصولات میانی از قبیل کنستانتره، گنداله، آهن اسفنجی، شمش. در حال حاضر ظرفیت تولید این محصولات به اندازه ظرفیت مورد نیاز کشور نیست. ما اکنون کسری تولید گنداله داریم. در خصوص آهن اسفنجی نیز همینگونه است. ضمن سرمایهگذاریهایی که برای این محصولات در نظر گرفته شده است، باید طوری پیش برویم که به مشکل برخورد نکنیم. در مورد کنستانتره هم همین اوضاع را داریم. واحدها به صورت نیمه تمام در حال تولید کنستانتره هستند. تولید سنگ آهنی که داریم، کفاف 50 میلیون تن افزایش ظرفیت تولید را ندارند. باید اکتشاف را اضافه کنیم. اگر قرار بر نگاه جامع باشد، بلافاصله باید برنامهریزی برای اکتشاف صورت بگیرد. در غیر اینصورت باید سنگ آهن وارد کنیم.
در مورد بخشهای مختلف فروشِ هر یک از محصولات چرخه تولید آهن( سنگ آهن، کنستانتره و ...). به هر میزان که میتوانیم باید منافع عموم این زنجیره را تامین کنیم. البته بدون شک اولویتمان نیز این است که محصولات را به داخل بفروشیم. به شرط اینکه مشکل منافع زنجیرهی مذکور حل شود. در غیر اینصورت این زنجیره با خطر تعطیلی مواجه خواهد شد. بدون تردید عدم توجه به این مسائل، معادن کوچک و متوسط را بعد از مدتی با تعطیلی مواجهه خواهد کرد. آنها قدرت جبران هزینهها را ندارند. اگر این جریان دستوری را انجام دهند جبران هزینهها برای آنها مشکل خواهد بود. لازمه این روال، تشکیل یک مجمع سیاستگذاری است که با نگاه جامع، تصمیمات منطقی و واقعبینانهای اتخاذ نماید. این شورا باید زیر نظر وزارت صمت تشکیل شود. مشکلات پیش آمده را میتوان اینچنین حل و فصل نمود.
مسعود آریادوست
نظر شما