شیوه رسانه ای مبارزه با پدیده قاچاق

«حمایت از تولید کالای داخلی و پیشگیری از مصرف بی‌رویه کالای خارجی به‌خصوص پرهیز کامل از مصرف کالای قاچاق هنوز در نزد همگان از آن ارج و قرب لازم برخوردار نشده اما اگر رسانه‌ها به کمک بیایند، می‌توانیم کارهای بزرگی انجام دهیم. مطمئن هستم که ایرانی مسلمان و آزاده حاضر نیست به بهای از دست رفتن استقلال اقتصادی و تهدید هویت فرهنگی خود چشمش را روی چنین امر مهمی ببندد». شاید همین جمله نسبتاً طولانی بتواند نگاه مؤثر و اثربخش عبدالمجید نگارش‌نژاد در موضوع اهمیت، جایگاه و نقش رسانه‌ها برای نهادینه کردن مصرف کالای ایرانی و پرهیز از مصرف کالای قاچاق را به خوبی انعکاس دهد اما او به عنوان روانشناس، مشاور فرهنگی معاونت فرهنگی و پژوهش و عضو کارگروه  فرهنگی و اجتماعی ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز، صحبت‌های شنیدنی دیگری هم دارد که در نوع خود جالب و خواندنی است.

آقای نگارش‌نژاد! حمایت از مصرف کالای داخلی تا چه حد در گروی اقدامات رسانه‌ای است و چه نقشی در این زمینه برای رسانه‌ها در مقابله با مصرف کالای قاچاق قائل هستید؟

درباره نقش رسانه‌ها برای تأثیرگذاری در مصرف کالای داخلی هیچ شکی نیست و امیدوارم بتوانیم با اقدامات و برنامه‌هایی که در دست اجراست، در تغییر نگرش و فرهنگ آحاد جامعه در زمینه ضرورت پیشگیری از مصرف کالای قاچاق و لزوم استفاده از کالای ساخت داخل بیش از پیش مؤثر باشیم و این امر آغاز راهی باشد تا عزمی جدی و ملی در این خصوص پدید آید و منشأ اثرات خوبی در زمینه تحقق اقتصاد مقاومتی شود. موضوع حمایت از مصرف کالای داخلی، موضوع غریبی است که شاید نتوانسته‌ایم خوب بدان بپردازیم. اهمیت آن در حدی است که مصرف کالاهای تولید داخل از مطالبات جدی مقام معظم رهبری است و به همین لحاظ رسانه‌ها و به خصوص رسانه‌های مکتوب باید عنایت و توجه بیشتری به این امر مهم و حیاتی که موجب سربلندی و توسعه کشور است، داشته باشند. اساساً موضوع مهمی مثل حمایت از تولید داخلی و مصرف کالای ایرانی و همچنین دغدغه پیشگیری و مبارزه با مصرف کالای خارجی به خصوص کالای قاچاق، موضوعی ملی است و پرداختن به آن هم عزمی ملی و همگانی را می‌طلبد و به همین دلیل، رسانه‌های جمعی می‌توانند در زمینه آموزش، اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی و روشنگری در این زمینه نقش بسیار مهمی را برعهده گیرند. شاید بتوان گفت که دلایلی ازجمله جذابیت‌های بصری و زیبایی ظاهری، ارزان بودن و ایجاد رقابت کاذب برای مصرف کالای قاچاق از سوی تولیدکنندگان و مروجان مصرف این کالاها و...، در شیوع و فراگیری مصرف آن بی‌تأثیر نیست‌ اما مخاطرات و آسیب‌هایی که از این رهگذر، سلامت جامعه در ابعاد مختلف را تهدید می‌کند، تردیدی باقی نمی‌گذارد که اگر آگاهی و دانش کافی در زمینه آسیب‌های فزاینده و مهلک استفاده از کالای قاچاق، به خصوص مصرف لوازم و کالاهایی که مستقیماً سلامت مردم را نشانه رفته‌اند، وجود داشته باشد، جذابیت‌های ظاهری، ارزانی و در دسترس بودن این کالاها نخواهند توانست بازار مصرف داخلی را در قبضه و تسلط خود نگه دارند. رسانه‌ها می‌توانند نقش بسیار مؤثری در تحقق امر مهم و سرنوشت‌سازی مانند حمایت از مصرف کالای ایرانی و پرهیز عموم مردم از مصرف کالای قاچاق داشته باشند که این تأثیر می‌تواند ناشی از نقش و وظیفه‌ای باشد که ما به طور ذاتی برای رسانه‌ها قائل هستیم.

اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی را تا چه حد در توفیق رسانه‌ها در زمینه مصرف کالای ایرانی ضروری و مؤثر می‌دانید و این نقش تا چه میزان در پیشگیری از استفاده از کالای قاچاق مؤثر است؟

یکی از نقش‌های بسیار مهم رسانه‌ها،‌ ظرفیت بالقوه‌ای که آنها در امر اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی به مخاطبان برعهده دارند که ایفای درست این نقش می‌تواند منجر به فرهنگ‌سازی و نهادینه شدن مصرف کالای داخلی و عدم مصرف کالای خارجی و کالای قاچاق شود و در درازمدت، فضایی را به وجود بیاورد که افراد خود بتوانند با تشخیص درست، الگوی مصرف صحیح را تشخیص داده و نیازی به تذکر و یادآوری مداوم و مستمر مسؤولان و رسانه‌ها وجود نداشته باشد. این حرف بدان معناست که در امر مهمی مثل شکل‌دهی و تعیین الگو برای مصرف در سطوح مختلف اجتماعی، رسانه‌ها می‌توانند به گونه‌ای عمل کنند که نقش سیستم‌های نظارت و پایش اجتماعی را برعهده گرفته و با توجه به حضور مستمر و مؤثر خود در لایه‌های مختلف اجتماعی، نگرانی از گرایش مجدد نسل‌های بعدی به مصرف کالای خارجی و کشش آنها به تغییر الگوهای نهادینه شده در این خصوص را کاهش دهند. شکی نیست که درباره مصرف کالای داخلی و پرهیز از مصرف کالای قاچاق نتوانسته‌ایم به درستی به وظیفه خودمان عمل کنیم. براساس یک تحقیق میدانی انجام شده، مشخص شده که حتی درصدی از اقشار فرهیخته و آگاه جامعه ما نیز در این مسأله به‌خصوص، یعنی اهمیت و ضرورت استفاده از کالای داخلی و پرهیز از مصرف کالای خارجی و کالای قاچاق، اطلاع و آگاهی لازم و کافی را ندارند و این زنگ هشداری است که اعلام می‌کند که نتوانسته‌ایم در این زمینه به درستی عمل کنیم. باید به خودمان یادآوری کنیم که غفلت در این زمینه خسارات غیرقابل جبرانی وارد خواهد کرد.

بعد از اطلاع‌رسانی و آگاه‌سازی مخاطب از اهمیت و ضرورت حمایت از کالای داخل، چه موضوعی باید مورد توجه قرار گیرد؟

مسأله اصلی پس از اطلاع‌رسانی و آگاه‌سازی، تغییر رفتار مصرف‌کنندگان بوده و شکی نیست که این تغییر رفتار در گرو شناخت و آگاهی است که از ابزار مهم تحقق آن رسانه‌ها هستند. این تغییر رفتار با تغییر در سه حوزه شناختی، عاطفی و روانی-حرکتی امکان‌پذیر است. اگر تغییرات مناسب و متناسب در حوزه‌های یاد شده صورت گیرد رفتار مصرف‌کننده به رفتاری دائمی و پایدار تبدیل خواهد شود. یکی از اساسی‌ترین مشکلات ما در حال حاضر، عدم ارتباط بین این سه بخش و تأثیرگذاری آنها بر هم برای تغییر رفتار است. یعنی باید بتوانیم طوری عمل کنیم که آموخته‌های مخاطبان در حوزه شناختی منجر به احساس مسؤولیت و تعهد و در نهایت تبدیل به رفتار مناسب اقتصادی شود. اجازه بدهید به مصداقی عینی در این زمینه اشاره کنم. زمانی که مقام معظم رهبری بحث اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند، ‌هر فردی از نگاه خودش موضعی را مطرح کرد که برخی از آنها هیچ قرابتی با دیدگاه ایشان نداشت. مثلاً برخی افراد در همان زمان گفتند که اقتصاد مقاومتی، همان اقتصاد کوپنی است. عده‌ای این‌گونه برداشت کردند که اقتصاد مقاومتی یعنی مصرف نکردن و.... قضاوت‌های این‌چنینی فراوان بود‌ اما آنچه واقعیت داشت این بود که نظر ایشان منطبق بر هیچ‌کدام از این برداشت‌ها نبود. نظر مقام معظم رهبری در این خصوص این بود که بیاییم و مصرف خود را مدیریت کنیم، ‌اسراف نکنیم و به‌جا و بهینه مصرف کنیم. از اسراف و تبذیر بپرهیزیم و بنا را بر مصرف کالای تولید داخل کشور بگذاریم. لذا چنانچه رسانه‌های جمعی در این زمینه بهتر اطلاع‌رسانی می‌کردند و نگرش افراد جامعه را تغییر می‌دادند، تعبیر و تفسیرهای نادرست کمتری صورت می‌گرفت و زمینه برای تغییر رفتار مناسب‌تر و بهتر، بیش از پیش فراهم می‌شد.

عملکرد رسانه‌ها در این زمینه چگونه و تا چه حد مؤثر بود؟

به گمان من، وقتی بحث اقتصاد مقاومتی مطرح شد،‌ برخی رسانه‌ها بدون توجه به اصل موضوع، به آن شاخ و برگ دادند و به گونه‌ای شعاری آن را در بوق و کرنا کردند و عملاً قدم مثبتی در معرفی،‌ نهادینه کردن و تثبیت مبانی نظری و عملی آن برنداشتند. ما می‌توانیم آن را به موضوعات دیگر و ازجمله مصرف داخلی و پرهیز از مصرف بی‌رویه کالاهای خارجی و به خصوص کالای قاچاق هم تعمیم دهیم یعنی باید زمینه‌ای را فراهم کنیم تا با هم‌افزایی، ‌اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی، موضوع مهمی مثل مصرف کالای تولید داخل برای مردم یک وظیفه ملی تلقی شود و آنها با آگاهی از مضرات و آسیب‌هایی که می‌تواند از این ناحیه، هویت فرهنگی، ‌اجتماعی و اقتصادی ما را مورد تهدید قرار دهد، مصرف آنها را محدود کنند. طبیعی است اگر چنین شناختی حاصل و مبانی آن در نزد عموم مردم نهادینه شود، هیچ انسان عاقلی به ضرر خود و علیه منافع شخصی و اجتماعی خود عمل نخواهد کرد.

آیا فقط اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی کافی است یا اینکه بعد از آگاه شدن مخاطب باید اقدامات دیگری هم صورت گیرد؟

اگر رسانه بیاید و به نقش اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی خود عمل کند کار مهم و لازمی انجام شده ولی مفهوم آن، این نیست که این اقدام کافی است و نباید کاری دیگری انجام شود. بعد از اطلاع‌رسانی و آگاه‌سازی، مسأله مهمی مثل آموزش مطرح می‌شود که نقش و جایگاه و اهمیت آن بی‌بدیل است زیرا برخی موضوعات آن‌چنان عمیق و چندلایه و پیچیده هستند که با یک اعلام، ابلاغ یک بخشنامه یا مصوبه یا اطلاع‌رسانی ساده نمی‌توان مخاطب را در حد لازم اقناع و به همراهی او با یک جریان رسانه‌های مقبولیت بخشید و اینجاست که نقش آموزش روشن می‌شود. در مسأله آموزش و پس از پذیرفتن ضرورت آن، شیوه‌های اجرا و ابزار ارائه آن هم بسیار مهم است. گاه ارائه یک مقاله، برگزاری یک کلاس یا دوره آموزشی و برخی اوقات هم ارائه آموزش از رسانه ملی یا یک شبکه مشخص که مخاطب بیشتر و تأثیرگذارتری دارد، می‌تواند بسیار مهم باشد.

در ستاد مرکزی مبازره با قاچاق کالا و ارز و معاونت فرهنگی و پژوهش تا چه حد به این موضوعات مهمی که اشاره شد، پرداخته‌اید؟

در نظر گرفتن شرایط و موقعیت مخاطب و به طور کلی مخاطب‌شناسی در آموزش خیلی مهم است و باید به دقت مورد توجه قرار گیرد و قبل از طراحی و اجرای هر برنامه اطلاع‌رسانی، آگاهی‌بخشی و آموزشی باید مخاطب‌شناسی داشته و برآورد نیازها و تقاضای مخاطبان مورد توجه قرار گیرد. می‌توانیم ادعا کنیم که ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز با داشتن معاونت‌ها و کارگروه‌های مرتبط، ظرفیت کارهای کارشناسی و حرفه‌ای را دارد. فعالیت‌های آموزشی، پژوهشی و تحقیقاتی در معاونت فرهنگی و پژوهش به دقت مورد توجه قرار می‌گیرند و یک مسیر مدون و کارشناسی شده را طی می‌کنند، طوری که نتایج این فعالیت‌ها بتواند به عنوان دستاورد این بخش‌ها در عرصه عمل، مورد توجه و استفاده برنامه‌ریزان و کارشناسان مختلف و در امر مبارزه با قاچاق کالا و ارز مورد استفاده مسؤولان و کارشناسان این عرصه قرار گیرد. پس موضوع اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی از گام‌های اولیه‌ای است که می‌تواند کمک کند تا مخاطب ما (که در یک نگاه کلی عموم مردم هستند)، با اهداف و برنامه‌های ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز همراه شوند و در حقیقت این اهداف را که فقط اهداف سازمانی و اداری نبوده، بلکه چشم‌انداز آن سعادت و موفقیت یک ملت و یک کشور را رقم می‌زند، عملی کنند.

چه مسؤولیتی در زمینه امور مربوط به ارتباط و تعامل با رسانه‌ها برای خودتان در این ستاد قائل هستید؟

ما سخت اعتقاد داریم که رسانه یک ظرف و ابزار مناسبی است که برای انجام نقش خود باید اطلاعات لازم را در اختیار داشته باشد و به همین جهت باید در این ستاد و با کمک دستگاه‌های عضو آن که به نوعی تمامی دستگاه‌های مسؤول و مرتبط با امر قاچاق کالا را دربرمی‌گیرند، محتوا و خوراک و زمینه لازم را در اختیار رسانه‌ها قرار دهیم تا آنها بتوانند به رسالت خود عمل کنند. به همین جهت است که اعتقاد داریم ایجاد ارتباط هدفمند، ‌برنامه‌ریزی شده، تعاملی و مستمر ازجمله برنامه‌هایی هستند که باید در اولویت کار ستاد باشند و همین گونه هم هست. البته توفیق در این زمینه در گروی همکاری دانشگاه‌ها و مراکز علمی، پژوهشکده‌ها و مراکز تحقیقاتی مرتبط و تمام ظرفیت‌هایی است که در این زمینه موجود بوده و می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند.

در زمینه اقداماتی که برای توسعه مصرف کالای داخلی و پیشگیری از مصرف کالای خارجی و قاچاق باید انجام شود، به سه حیطه شناختی، عاطفی و روانی - حرکتی اشاره کردید. در این خصوص بیشتر توضیح دهید.

اعتقاد راسخ دارم که‌ یکی از مسائل حیاتی و مهمی که باید در این زمینه و همواره مورد توجه قرار گیرد، ارتباط و هم‌سویی و هم‌افزایی مستمری است که باید بین سه حیطه شناختی، عاطفی و روانی-حرکتی وجود داشته باشد. به مثالی اشاره می‌کنم. در حال حاضر همان طور که در همه اجتماعات دیگر در سرتاسر دنیا ناهنجاری‌هایی وجود دارد،‌ در کشور ما هم ناهنجاری‌هایی در بین جوانان و دیگر اقشار جامعه وجود دارد یا گاهی اوقات شاهد هستیم که فرزندان ما در خانه، مدرسه و اجتماع آن اهمیت لازم را برای مسائل عبادی و ارزشی قائل نیستند. وقتی دقت می‌کنیم ملاحظه می‌شود که بیشتر خانواده‌ها و نهادهای آموزشی کم‌کاری نکرده‌اند اما دلیل این بی‌توجهی در عمل کردن به مبانی دینی این است که ما نتوانسته‌ایم ارتباط بین این سه بخش را ایجاد کرده و آموخته‌ها را تبدیل به عمل کنیم. اینجاست که اهمیت هماهنگی بین سه حیطه شناختی، عاطفی و روانی-حرکتی مشخص می‌شود و متوجه می‌شویم که آموزش، ‌اطلاع‌رسانی و‌ تأکید و تکرار به تنهایی مؤثر نیست و برای اینکه یک رفتاری در نزد مردم جای خود را باز کرده و نهادینه شود، اقدامات دیگری هم لازم است. یعنی اگر فرد در حیطه شناختی دریافت که مصرف کالای قاچاق به جامعه آسیب می‌رساند یا اینکه عدم حمایت از کالای داخلی می‌تواند باعث گسترش فقر و بیکاری شود و گریبان خانواده خودش را هم بگیرد،‌ در حیطه عاطفی هم دچار تحول می‌شود. وقتی به چشم ببیند که مصرف کالای داخلی باعث رونق شهر و دیار خود او و باعث غنای اقتصادی او و همشهریانش شده است، نسبت به آن احساس همراهی کرده و خود نیز مبادرت به مصرف کالای داخلی و عدم مصرف کالای خارجی خواهد کرد.

نتیجه‌گیری خود را از این بحث بیان کرده و توضیح دهید که وضعیت موجود تا چه حد به وضعیت مطلوب مورد نظر شما با همان ملاک‌هایی که بدان اشاره کردید، مطابقت یا احیاناً فاصله دارد؟

می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که ما باید به گونه‌ای عمل کنیم تا توصیه و گفتار ما تبدیل به عمل شده و به شکل نهادینه شده‌ای تداوم پیدا کند و تبدیل به یک ارزش شود. قطعاً همه اینها با چنین گستره و وسعتی کار یک نهاد، مرکز و یا سازمان خاصی نیست بلکه یک مسأله ملی بوده و نیاز به عزم و حمایت ملی دارد. در همین راستا ما باید جمعی را تشکیل بدهیم و برای این کارها راهکار پیدا کنیم تا بتوانیم بر جامعه مخاطب خود اثر بگذاریم. دلیل این حرف هم وضعیتی است که در آن به سر می‌بریم. آیا با همه توصیه‌ها، سفارشات و اطلاع‌رسانی که صورت گرفته، ما درباره مصرف کالای داخلی و حمایت از تولید ملی و همچنین عدم استفاده بی‌رویه از کالای خارجی و حتی کالای قاچاق در وضعیت مطلوبی به‌سر می‌بریم؟ قطعاً پاسخ این سؤال منفی است. با همه تلاش‌های ارزشمندی که در این زمینه صورت گرفته، ما با وضعیت مطلوب خیلی فاصله داریم. باید برای رسیدن به آن بیش از پیش تلاش کنیم. اشاره من هم به سه حیطه شناختی، عاطفی و روانی - حرکتی دقیقاً به این منظور بود که بگویم تنها شعار و تبلیغات کافی نیست و تا وقتی مخاطب با ما همراه و همدل و هم‌زبان نشود، در بر همین پاشنه خواهد چرخید و ما موفق نخواهیم شد، ضمن اقناع فکری افراد،‌ همراهی عاطفی و عملی آنها را به همراه داشته باشیم. اجازه بدهید کمی عملیاتی‌تر صحبت کنیم. وقتی که بنده به عنوان یک مسؤول، ‌شهروند یا فردی که تکلیفی در این حوزه برعهده دارم و به مخاطب می‌گویم که به دلایل مختلف نباید از کالای خارجی استفاده کند و همان زمان خودم از کالای خارجی استفاده می‌کنم، طبیعی است که مخاطب من حرفم را جدی نخواهد گرفت و این حرف به اصطلاح تأثیری بر عاطفه و حس و رفتار او نخواهد گذاشت و باعث نخواهد شد که او و خانواده‌اش در مراحل بعدی از مصرف این کالا صرف‌نظر کنند. ایجاد این چنین ارتباطی از مهم‌ترین مسائلی است که باید اتفاق بیافتد تا بتوانیم به لحاظ فرهنگی بر مخاطب خود تأثیر بگذاریم و او را با خودمان همراه کنیم. در این میان اگر برنامه‌ریزی‌های لازم به خوبی صورت گیرد،‌ نقش واسطه‌هایی که این اطلاعات و آگاهی‌ها را به مخاطبان منتقل و این شعله ارتباط و تعامل را روشن نگه دارند خیلی مهم خواهد بود و رسانه‌ها همان ابزار کارآمدی هستند که می‌توانند در این میان ایفای نقش کنند و بر مخاطب و مصرف‌کننده تأثیر مثبت و مؤثر بگذارند. در همین ارتباط موضوع مهم دیگری که بر پیچیدگی اوضاع در حوزه بحث مصرف کالای قاچاق می‌افزاید،‌ سود کلانی است که نصیب فروشنده می‌شود و خریدار هم به ظاهر با پرداخت مبلغ کمتری محصول مورد نظر خودش را خریداری می‌کند و همین موضوع باعث شکل‌گیری و تکرار سیکل معیوب خرید و فروش و عرضه و تقاضا در این زمینه می‌شود که باز هم به نظر می‌رسد ‌اطلاع‌رسانی، آگاهی‌بخشی، مسؤولیت‌شناسی و حضور مؤثر رسانه‌ها می‌تواند در واکاوی، معرفی،‌ ایجاد شناخت و شفافیت در این زمینه و به صدا درآوردن زنگ خطر آسیب‌های ناشی از بی‌توجهی در حمایت از کالای داخلی، مصرف کالای قاچاق و به‌سامان کردن مبارزه با قاچاق کالا و ارز مؤثر باشد.

کد خبر 194

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 4 =