همواره برجسته کردن نقش مالیات با هدف رهایی تدریجی از اقتصاد وابسته به نفت، مورد توجه دولتمردان بوده است. از آنجا که از یک سو درآمدزایی دولت از محل اخذ مالیات بیشتر به توسعه همه جانبه اقتصادی چون رشد فضای کسب و کار، افزایش سطح تولید کیفی، اشتغال و از همه مهمتر جذب سرمایهگذار خارجی در ایجاد پروژهها و طرحهای بزرگ و کوچک زیرساختی بازمیگردد و از سوی دیگر، مالیات نیز خود یک عامل اساسی محیطی و مؤثر بر فضای کسب و کار شناخته میشود، به نظر می رسد بین هدف مد نظر سیاستگذاران و آنچه در حال اتفاق است فاصله وجود دارد. محمد خوش چهره استاد اقتصاد دانشگاه تهران و نماینده مجلس هفتم در گفتگو با اگزیم نیوز به واکاوی نظام مالیاتی در ایران پرداخته و می گوید: به عقیده من برخی از مسئولین نظام تصمیم گیر، سیاست گذار، برنامه ریز و فعالان اقتصادی درک صحیحی از مفهوم مالیات ندارند؛ به این معنا که مالیات یک مقوله شناخته شده از سوی موافقان دریافت های مالیاتی تحت عنوان محور اصلی درآمد دولت ها است؛ اگر چه در بسیاری از کشورها پرداخت مالیات را بعنوان یک رویه و فرهنگ تلقی می کنند ولی قطعا رضایت پرداخت ندارند و نهایتا پرداخت مالیات را تنها یک وظیفه قانونی می دانند.
وی افزود: بررسی های بین المللی که بر اساس شاخصهای اقتصاد جهانی به صورت دوره ای توسط نهادهای معتبری چون IMFّ ،world bank و ... انجام می شود، نشان می دهد که سهم دولت از تولید ناخالص ملی در کشورهایی مثل آمریکا، انگلیس و آلمان و ... تا 98 درصد درآمدهای دولت را در بر می گیرد. بانک جهانی در آخرین آمار خود این نسبت را برای کشورهای پیشرفته نزدیک به 50 درصد از GDP آن کشور می داند. یعنی نصف تولید ناخالص ملی بصورت مالیات به سمت دولت ها بر می گردد که برای انجام وظائف و ماموریت هایی چون آموزش، بهداشت، حوزه های زیرساختی و بخش زیادی از آن صرف نظامی گری می شود.
خوش چهره با ذکر آمار فوق به اهمیت مالیات در حیات و ممات دولت ها اشاره کرد و گفت: از طرفی به تبع مالیات، حیات و ممات دولت به رونق تولید ملی آن کشور بستگی دارد. هرچقدر یک اقتصاد پویا، شکوفا و از تولید ناخالص ملی بیشتر برخوردار باشد، سهم دولت در قالب مالیات از این تولید افزایش می یابد. بنابراین دولت مانند بخش خصوصی برای بقا و شکوفایی و رونق اقتصادی حساسیت نشان می دهد و این حساسیت را در بکارگیری سیاست های اقتصادی عقلایی بروز می دهد. یعنی با بهره مندی از سیاست های پولی مناسب با ابزارهایی چون نرخ بهره، تعرفه و ارز مطلوب، نرخ مالیاتی مناسب برای تولید و دیگر سیاستهای حساب شده به رونق تولید کمک می کند. دولت در واقع از اتخاذ سیاستهای مالی نامناسب که بر سر راه تولید ملی مانع ایجاد می کنند، اجتناب می کند چرا که در غیر اینصورت منابع درآمدی خود را از دست می دهد. در واقع سیاستهای اقتصادی مبتنی بر توجه به تولید و رونق بازار باعث برداشته شدن موانع از سر راه فعالیت اقتصادی و کسب و کار ملی و پیرو آن زمینه برای درآمدزایی از طریق مالیات فراهم می شود.
وی با بیان اینکه گاها تلقی از مالیات با فشار مالیاتی اشتباه گرفته می شود، گفت: یعنی ما به جای اینکه موانع را از سر راه کسب و کار و تولید برداریم و اجازه رشد فعالیت های هم راستا با منافع ملی را بدهیم با فشارهای مالیاتی که در برنامه بودجه هم مطرح شده، سعی در درآمدزایی برای دولت داریم. این سیاست با آن سیاستهای مالیاتی که همزمان هم برای دولت درآمدزایی دارند و هم به این مساله دقت دارد که اخذ مالیات مانعی برای تولید و انگیزه فعالیت اقتصادی نباشد، متفاوت است. سیاست اخذ مالیات در صورت بازدارنده نبودن می تواند منجر به رشد اقتصادی شود.
خوش چهره گفت: دولت سعی می کند نرخ مالیاتی تولید را در منطقی ترین سطح خودش نگه دارد به جز در مواردی مثل درآمدهای آنچنانی از ورزش یا هنر مالیات کلانی در نظر بگیرد. باید دقت کرد که گرچه باید مالیات درآمد اصلی دولت باشد اما در کشور ما تنها 30 درصد از درآمد دولت از طریق مالیات بدست می آید و 70 درصد از درآمدهای نفتی و سایر درآمدهای غیر نفتی حاصل می شود بنابر این این نسبت باعث می شود که دولت در تصمیم گیری و سیاست گذاری عقلایی رفتار نکند. با نگاه به سیاست های پولی، مالی و ارزی دولت متوجه می شویم که بیشتر مبتنی بر روشهای آزمون و خطاست.
وی مهمترین مشکل در ایران را عدم وجود عدالت مالیاتی دانست و افزود: در ایران روشهای مالیاتی مبتنی بر عدالت مالیاتی نیست و در عین حال فشار مالیاتی عموما بر قشر حقوق بگیر و بخشهای مولد است. بخشهایی چون سوداگری، دلالی، واسطه گری و اقتصادهای زیر زمینی که سودهای بالا دارند از مالیات در امان و فراری هستند.
خوش چهره در ادامه گفت: تجربه جهان نشان می دهد که اداره دولت از طریق اخذ مالیات شدنی است و نفی مالیات منطقی نیست. اما چه نوع مالیاتی؟ چگونه؟ با چه شیوه و روشی؟ سوالاتی است که در حوزه مالیاتی به آن کمتر توجه شده است و این خلا در برنامه ریزی مالیاتی باعث فشار روی کسب و کار و بخشهای مولد تولید و تشدید شرایط رکود حاکم بر کشورمی انجامد. با این وضعیت انگیزه تولید کننده برای فعالیت اقتصادی کاهش پیدا می کند و تعطیلی واحدهای صنعتی و میل به سپرده گذاری منابع مالی در بانکها را به دنبال خواهد داشت.سوداگری، دلالی و اقتصاد زیرزمینی از عوارض بی انگیزگی فعالان اقتصادی در فضای تولید است.
وی تاکید کرد: اکثر دولت ها در کشور ما و اکثر کشورهای در حال توسعه که غالبا اقتصاد مبتنی بر نفت دارند، جهت گیری و درک صحیح از درآمدهای مالیاتی ندارند. منطق ضعیف در اور مالیاتی و فشار روی بخشهای مولد قطعا در نهایت درآمد دولت را کاهش خواهد داد و دولت را به سمت درآمدهای نفتی سوق خواهد داد. نفتی شدن دولت آن را از تصمیم گیری عقلایی باز می دارد. پیش از هر چیز باید مشکل را باید در عدم درک صحیح مفهومی در انخاذ سیاستها و تصمیم گیریهای کلان اقتصادی باید دنبال کرد. این وضهیت خاص یک دولت نیست. بعد از جنگ وابستگی اقتصادی دولتها به نفت بالا رفته و با نوسانات نفتی به سمت فشارهای مالیاتی غیر متعارف روی آوردند.
نظر شما